به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات؛ دکتر موسی فتحآبادی متخصص طب اروژانس بیمارستان چمران تهران، اولین شهید مدافع سلامت در تهران است که اوایل اسفند ماه سال ۱۳۹۸ که زمزمههای شیوع بیماری کووید ۱۹ در کشور به گوش میرسید بر اثر ابتلا به ویروس کرونا در راه خدمت به بیماران در سن ۵۴ سالگی به درجه رفیع شهادت نائل شد.
فریده میرزایی همسر شهید مدافع سلامت دکتر موسوی فتح آبادی در گفتگو با خبرنگار ما گفت: امروز به مناسبت روز پرستار جاهای مختلفی دعوت شده بودم، اما خیلی زود آن برنامه ها را تمام کردم و ناهارم را آوردم سر مزار همسرم بخورم تا امروز که روز پرستار است یک جشن دونفره داشته باشیم. اینجا برایم بهترین مکان دنیاست.
وی افزود: من با عنوان پرستار در یک بیمارستان با موسی همکار بودیم و آنجا با هم آشنا شدیم، او با ایمان و اخلاصش در محیط کار مرا مجذوب خود کرد و این باعث شد به خواستگاری وی جواب مثبت دهم و ۲۸ سال با عشق در کنار هم زندگی کنیم. در واقع اواخر سال اول با هم آشنا شدیم و اواخر سال دوم پزشکی اش بود که با یکدیگر ازدواج کردیم.
وی ادامه داد: خانواده او ناراضی بودند و نمیخواستند موسی ازدواج کند چراکه معتقد بودند اگر او ازدواج کند دیگر نمی تواند پزشکی را ادامه دهد اما موسی در جواب خانواده اش میگوید من نمی خواهم گناه کنم؛ پس اگر پزشکی باعث شود من به گناه بیفتم با تمام علاقه ای که به پزشکی دارم آن را کنار می گذارم. در نهایت با هم ازدواج کردیم.
میرزایی بیان کرد: در تمام عمرم ندیدم دروغ بگوید یا کسی را اذیت کند. او بسیار خاکی بود و همه چیز را با شوخی مطرح می کرد، بعد سه روز که به منزل می آمد انگار کوه انرژی وارد می شد؛ اما درگیر کار بود.
وی گفت: موسی هرگز برای پول حرص نمی زند. در واقع ما بدون هیچ پشتوانه ای زندگی مان را شروع کردیم و بعد فارغ التحصیلی زمانی که پزشک عمومی شد نصف ویزیتهایش رایگان بود و همیشه یک درصد از حقوقش را برای سهم یتیمان کنار می گذاشت. در یتیم داری نمونه بود.
همسر شهید افزود: هنوز صحبتی از بیماری کرونا نبود من در دفترچه هایش که گشتم بروشورهای اطلاعرسانی بیماری را دیدم. دوم اسفندماه بود که کم کم علائم بیماری بر او ظاهر شده بود اما تصور می کردم که خستگی ناشی از کار کردن است. او خیلی به رای دادن متعهد بود؛ اگر در منزل بود با هم رای می دادیم. به شوخی گفت من رفتم رای دادم چون اگر می آمدم خانه نمی توانستیم با هم برویم.
میرزایی ادامه داد: وقتی از سفر بروجرد برگشتیم هفتم اسفند بستری شده و در نهایت هجدهم به شهادت می رسد. حتی در آن زمان تلفن همراه نیز نداشت. در اوج وحشت کرونا بودیم. یک هفته قبل از فوتش او را به آی سی یو بردند پزشکان او را از پشت شیشه ویزیت میکردند نه به ملاقات او میرفتند نه میگذاشتند من به ملاقات وی بروم. موسی شامگاه ۱۶ اسفند یک پرستار آشنا را در بیمارستان میبیند به او یک وصیتنامه میدهد و میگوید که این را به همسرم بدهید، پس از آن به کما رفت، ۱۸ اسفند ماه با رضایت خود او را به بیمارستان چمران که ۲۵ سال در آنجا کار کرده بود و همکارانش او را بسیار دوست داشتند، با کلی امید به آنجا منتقل کردم اما متاسفانه وی یک ساعت بعد از انتقال به این بیمارستان بر اثر مرگ مغزی ناشی از کرونا به شهادت رسید و یکی از بدترین و سختترین خاطرات برای من رقم خورد به طوری که شش ماه در شوک بودم.
نظر شما