به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات؛ داستان شهدا و سیره زندگی آنان گاهی آنقدر عجیب و خواندنی می شود که هر زمان به آن فکر می کنی فقط به این آیه از قرآن می رسی که «وَلاَتَقُولُوا لِمَن یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَ َتُ بَلْ أَحْیَآءٌ وَ لَـَکِن لآتَشْعُرُون و به آنها که در راه خدا کشته می‌شوند، مرده نگویید! بلکه آنان زنده‌اند ولی شما نمی‌فهمید.»  و این بار داستان زندگی شهید مدافع حرمی از لشکر فاطمیون را روایت می کنیم که پس از یکسال گمنامی در بهشت زهرا و در قطعه شهدای گمنام دفن شده بود که توسط مادر شهید و آزمایشات پزشکی هویت او معلوم شد.این شهید بزرگوار شهید مازیار کریمی نام دارد که در ادامه گفتگوی خبرنگار ما با مادر این عزیز را می خوانید.

مریم احمدی مادر شهید مازیار کریمی در گفتگو با خبرنگار فرهنگی حیات بیان کرد: شهید مازیار کریمی در ایران متولد شد. بعد از چند سال از تولدش به افغانستان رفتیم و پسرم در شهرستان هیرمند آن کشور 14 سال خدمت کرد.

وی افزود: بعد از خدمت سربازی پسرم برای ازدواجش پیش قدم شدم و با چند نفر صحبت کردیم و بعد از گفتگو او هم قانع شد که ازدواج کند. برای خرید ازدواج آماده بودیم که پسرم مخالفت کرد و گفت فعلا خرید نکنید چون من دیشب خوابی دیده ام که باید به ایران بروم. تا زمانی که به ایران نروم و خوابم را جبران نکردم ازدواج نمی کنم.

مادر شهید کریمی ادامه داد: من هم با او موافقت کردم. پسرم پاسپورتش را برای آمدن به ایران دریافت کرد و حدود یک سال بعد با من تماس گرفت و گفت می خواهد به سوریه برود، اول از او خواستم که به سوریه نرود و به او گفتم «تو خودت گفتی به ایران می روم، می دانی که از جنگ می ترسم در اردوگاه افغانستان هم که بودی نگرانت بودم.» اما پسرم از من خواهش کرد که برای  دفاع از حرم حضرت زینب (س) می خواهد به سوریه برود. 

وی ظهار کرد: پسرم می‌گفت اکنون حرم حضرت زینب (س) در خطر هست و من لازم می دانم که برای دفاع به سوریه بروم. وقتی به پسرم اجازه دادم که مدافع حرم شود خیلی خوشحال شد. او همیشه علاقه زیادی به ائمه داشت.

مادر شهید کریمی ادامه داد:  به او گفتم خوشحالم که پسری دارم که از حرم حضرت زینب (س) دفاع می کند. قبل از قطع کردن تلفن از من خواست به حرف های دیگرش هم گوش بدهم،او گفت: «مامان جان من را هر صبح، شب ودر نمازهایت دعا کن همانطور که دوست دارم شهید شوم، اگر شهید شدم، شهید گمنام شوم. از پسرم پرسیدم مادر جان شهید گمنام چه کسی است ؟ آخر من سواد ندارم. گفت مادرجان حضرت فاطمه زهرا (س) گمنام است. گریه ام گرفت و گوشی را قطع کردم دوباره پسرم تماس گرفت، به او گفتم پسرم همانطور که می خواهی  از خدا خواستم همانطور که پسرم دوست دارد مانند حضرت زهرا (س) گمنام باشد. 

وی گفت: نمی دانستم پسرم به این زودی شهید می شود خیلی با هم صحبت می کردیم، شهید مازیار کریمی علاقه زیادی به امام حسین (ع) داشت و در نماز و روزه خود بسیار استوار بود. 

مادر شهید کریمی با اشاره به پیدا کردن مزار پسرش بیان داشت: مدتی از پسرم خبر نداشتم و از وضعیتش بی اطلاع بودم تا اینکه با یک نفر به همراه دخترم به بهشت زهرا رفتم. یادم می آمد آخرین بار شاید سی سال پیش آنجا رفته بودم. در آنجا همه شهدا را زیارت کردیم آن آقایی که راهنمایمان بود پیشنهاد داد که  شهدای گمنام را هم زیارت کنیم، واقعاکار خدا بود که آن آقا این درخواست را داشت. به دلم افتاد که نکند مازیار کریمی گمنام باشد! به ردیفی که آرامگاه پسرم قرار داشت آمدم، از آرامگاه اولین شهید آن ردیف آمدم تا به پنجمین آرامگاه که رسیدم ناخوداگاه سرگریجه گرفتم و بر روی قبر شهیدی افتادم، همانجا گریه ام گرفت و از پسرم پرسیدم مازیار تو اینجایی که گفتی مامان دیگر جایی نرو؟ من اینجا هستم، به صاحب آرامگاه گفتم :«حتما تو پسرم هستی چرا بر روی قبر شهید دیگری نیفتادم؟»

وی گفت: آرامگاه شهید گمنام بود اما احساس می کردم آرامگاه پسرم است. بعد از حدود سه ماه فردی با من تماس گرفت و گفت سنگ مزارشهید مازیار کریمی در بهشت زهرا است. من خبر نداشتم که پسرم شهید شده است. همان آرامگاهی که بر رویش افتادم آرامگاه پسر شهیدم بود.

مادر شهیر کریمی اظهار کرد: بعد از مدتی که هویت پسرم از طریق آزمایشات DNA تشخیص داده شد، برای زیارت قبر او آمدم و تعجب کردم که چطور شد قبر او را پیدا کردم. پسرم بسیار به خدا نزدیک بود و نماز اول وقت خیلی برایش مهم بود. وقتی نماز می خواند می گفت حس سبکی خاصی دارم. نماز و روزه برایش اولویت داشت.

گفتنی است شهید مازیار کریمی از شهدای لشکر فاطمیون است که در سال 66 به دنیا آمد و در 31 فروردین ماه سال 94 در درگیری با داعش و دفاع از حرم حضرت زینب (س) به شهادت رسید.