به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات؛ زمانی که از شهدا یاد می کنیم همیشه مردانی به ذهن متبادر می شوند که در خاکریزها با اسلحه ها به مبارزه با دشمن می پردازند. اما گاهی فراموش می کنیم آنانکه «با خون خود درخت انقلاب را آبیاری کردند»؛ زنان و مردانی بودند که دوشادوش هم و کنار یکدیگر برای اسلام و دفاع از حق جنگیدند.
کودکانی بی مادر شدند، مادرانی بی پسر و همسرانی بی همسر. کودک کشی، ظلم و کشتار همچون تاریخی تکرار شونده است که می توان گفت قدیمی نخواهد شد. همیشه زنان در کنار مردان بوده اند و توانسته اند در جایگاه خود بدرخشند. گاهی شجاعت سرلوحه آنان بوده و توانسته تا جایی پیش رود که شجاعت آنان زبانزد مردان شود.
روایت امروز زنی است که برای نجات شوهرش از دست منافقان غریبانه به شهادت می رسد. فاطمه اسدی زن کوردی است که صدای مظلومیتش پس از 37 سال به گوش رسید. این زن کورد اولین زن کاوش شده تیم تفحص است که حزب دموکرات بعد از یکماه شکنجه وحشیانه تنها زمانی که 22 سال سن داشت، او را به شهادت رساندند.
فاطمه اسدی در مردادماه سال 1339 از توابع شهر دیواندره به دنیا آمد. وی بعد از ازدواج با شاهمحمد محمودی صاحب دو فرزند کوچک که پسری شیرخواره و دختری سه ساله بود، شد. «فاطمه اسدی» و همسرش همکاری خود را با نیروهای سپاه پیشمرگان سپاهیان کرد آغاز کرده بودند. ضدانقلاب وقتی از ماجرا مطلع شد، همسرش را دستگیر و به زندان خود در روستای «نرگسله» انتقال داد. پس از دستگیری همسرش، فقر، فشار و تنهایی، مانع از مبارزهی «فاطمه اسدی» با ضدانقلاب نشد، وی بسیار با جرأت و پردل بود و در هرجایی که زمینهای فراهم میشد، به افشای چهره ضدانقلاب میپرداخت.
او سختیهای راه را بر خود هموار کرده و مرتب برای ملاقات همسرش به روستای «نرگسله» میرفت و برای آزادی همسرش نیز هیچگاه به ضدانقلاب التماس نکرد و عقیده داشت که «اینها حقیرتر از آن هستند که من التماسشان کنم»؛ بنابراین هروقت همسرش را ملاقات میکرد، فقط یک توصیه برای او داشت: «مبادا در مقابل دشمن کم بیاوری و شکسته شوی، محکم و استوار در مقابلشان مقاومت کن و از عقاید و باورهایت دفاع کن، تسلیم شدن در برابر این عناصر فاسد، گناهی بزرگ و نابخشودنی است».
«فاطمه اسدی» روز هفتم شهریور سال ۱۳۶۱، وقتی برای ملاقات همسرش به روستای «نرگسله» رفت؛ با جسم نحیف وی روبهرو شد؛ آثار شکنجه را بهوضوح در جایجای بدن او دید و چشمان کبودشده و صورت زخمی او را مشاهده کرد؛ بنابراین با فریادی رسا، آنچنان که همه ساکنان روستا آن را بشنوند و انعکاس پژواک این فریاد را کوههای اطراف به همه برسانند، لب به اعتراض گشود و با مزدور، اجنبی و فاسد خواندن عناصر ضدانقلاب، هیبت و هیمنه آنها را شکست.
دشمن وقتی دید که حیثیت نداشتهاش بیشتر از همیشه بر باد رفته است، «فاطمه اسدی» را به داخل مقر خود و همسرش را هم به زندان برگرداند و در همان لحظه نیز دستور اعدام این زن پارسای آزاده را صادر کرد؛ بنابراین مزدوران او را در همانجا تیرباران کرده و به شهادت رساندند.
بعد از شهادت «فاطمه اسدی»، پسر کوچکش بهدلیل نبود سرپرست، در گهواره از دنیا رفت و شوهرش نیز بعد از سه سال از زندان «دولتو» آزاد شد.
نظر شما