کد خبر 224114
۶ آبان ۱۴۰۲ - ۱۶:۲۲

رئیس دانشگاه شاهد در گفتگو با «حیات»:

انتخاب رشته‌ام در دانشگاه بنا بر رخدادهای جنگ بود + فیلم

انتخاب رشته‌ام در دانشگاه بنا بر رخدادهای جنگ بود + فیلم

چلداوی گفت: زمان جنگ به این فکر می‌کردم ای کاش می‌شد با امواج، جهت موشک‌ها را تغییر داد و به جای اینکه به مردم بخورد در هوا منفجر شود، وقتی متوجه شدم این سامانه‌ها وجود دارند به رشته مخابرات علاقمند شدم.

احمد چلداوی رئیس دانشگاه شاهد و یکی از آزادگان 8 سال دفاع مقدس کشورمان در گفتگو با خبرنگار فرهنگی حیات با اشاره به شروع جنگ عراق علیه ایران گفت: سال ۱۳۵۹ که شروع جنگ عراق علیه ایران بود من و خانواده ام در اهواز زندگی می‌کردیم، ما به جنگ نرفتیم بلکه جنگ به سمت ما آمد. در خانه نشسته بودیم که یک آن متوجه هواپیماهای جنگنده بالای سرمان شدیم به گونه ای که خلبان را می‌دیدیم.

وی افزود: هواپیماهای جنگنده چند محله را بمباران کرده بودند و ما آن موقع نمی‌دانستیم که این بمبی که می‌خورد ترکش دارد، فکر می‌کردیم تنها زمانی کشته می شویم که بمب مستقیم بر سرمان بخورد. هواپیما که از بالای سرمان رد می‌شد به بالای پشت بام منزل می رفتیم تا ببینیم اکنون کجاست! در آن زمان آموزشی ندیده بودیم و نمی‌دانستیم جنگ چگونه است.

چلداوی بیان داشت: آن زمان که جنگ شروع شد، ۱۴ سال داشتم و می‌خواستم به کلاس اول دبیرستان بروم. رادیو اعلام کرد که مدارس تعطیل شده‌اند. کتاب ها را گوشه ای گذاشتم و برای جمع کردن مجروحین شهر رفتم و حتی پیکر شهدا را نیز خودمان جمع آوری می‌کردیم‌.

با جنگ درس خواندم

رئیس دانشگاه شاهد گفت: با توجه به شرایط جنگ برای بسیجی شدن، اقدام کردم و به مسجد محل رفتم و در بسیج ثبت‌نام کردم. ما اینگونه با جنگ اُخت شدیم و با جنگ درس خواندیم. وقتی که از یک کارگاه به یک کارگاه دیگر در دبیرستان می‌خواستیم جابجا شویم، می دویدم و گاهی مجبور بودیم بر روی زمین به شکل درازکش خودمان را به جلو ببریم. در حال شلیک خمپاره به شهر اهواز چندین بار با همان حالت از این کلاس به آن کلاس می‌رفتیم و از یک کلاس عمومی به کلاس آموزش تخصصی شرکت می‌کردیم.

وی افزود: جنگ با تمام ابعاد زندگی ما خوزستانی‌ها عجین شد. ما با این شرایط درس خواندیم. هجده ساله بودم که دیپلم خود را گرفتم. در زمان کنکور جبهه بودم و برادرم از من خواست که کنکور خود را بدهم و به دانشگاه بروم. آن زمان هدف خود را برای دفاع گذاشته بودم و نیازی نمی‌دیدم در آن برهه به دانشگاه بروم. برادرم راضی‌ام کرد که در کنکور شرکت کنم.

چلداوی ادامه داد: در همان شرایط جنگ بدون هیچ‌گونه سهمیه‌ای و کاملا آزاد در کنکور شرکت کردم. درسال ۱۳۶۳ در دانشگاه علم و صنعت قبول شدم و به همین شکل به جبهه می رفتم و به دانشگاه برمی‌گشتم.

۴ سال در اسارت به سر بردم

رئیس دانشگاه شاهد به اشاره به واقعه اسارتش گفت: سال ۱۳۶۵ درعملیات کربلای ۴ «جزیره مینو» آبادان در حوالی اروند بودم که به ریه ام تیر اصابت کرد و بی هوش شدم. وقتی به هوش آمدم متوجه شدم که اسیر عراقی ها شده ام. ما را به بیمارستان بردند و بعد از آن هم به اردوگاه تکریت ۱۱ منتقل کردند و حدود ۴ سال از سال ۱۳۶۵ تا سال ۱۳۶۹ اسیر بودم.

بعد از جنگ از ابتدا شروع به تحصیل در دانشگاه کردم

چلداوی بیان داشت: بعد از ۴ سال در سال ۱۳۶۹ به ایران برگشتم و درسم را ادامه دادم در حالی که تقریبا آموخته‌ها از یادم رفته بود. به همین دلیل با اینکه سال سوم دانشگاه بودم، از ابتدا شروع کردم. در سال ۱۳۷۱ مدرک لیسانس خود را کسب کردم و در همان سال برای کارشناسی ارشد شرکت کردم و در دانشگاه تهران در رشته مخابرات قبول شدم و سال ۱۳۷۳ مدرک ارشد را گرفتم . در همان سال نیز برای کنکور دکتری شرکت کردم که با رتبه یک در دانشگاه تهران پذیرفته شدم. سال ۱۳۷۸ مدرک دکتری را اخذ کردم. در دانشگاه علم و صنعت عضو هیئت علمی و استاد یارشدم  و سال ۱۳۸۴ دانشیار و سال ۱۳۸۸ نیز استاد تمام شدم.

وی با اشاره به انتخاب رشته‌اش در دانشگاه گفت: هدف از تحصیل کردنم این بود که باری از دوش مملکت برداشته شود و بتوانم مشکلی را رفع کنم و این همیشه آرزویم بود. زمان جنگ به این فکر می‌کردم که زمانی که دشمن به شهرمان موشک می‌زد، ای کاش می‌شد با امواج، جهت موشک‌ها را تغییر داد و به جای اینکه به مردم بخورد در هوا منفجر شود که بعدا  متوجه شدم این سامانه‌ها وجود دارند و برای همین به رشته مخابرات علاقمند شدم.

رئیس دانشگاه شاهد اظهار کرد: از این جهت که در فاز دفاعی بتوانم کمک حال مردم باشم این رشته را انتخاب کردم. در دوران لیسانس و  دکتری دانشجو نمونه کشوری شدم و سال ۱۳۹۰ نیز موفق شدم تا  استادیار نمونه کشوری شوم. در درس خواندن، مطالعه و پژوهش خیلی همت داشتم به خاطر اینکه بتوانم باری از روی دوش این مملکت بردارم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha