کد خبر 220473
۱۵ مهر ۱۴۰۲ - ۰۲:۳۱

«حیات» گزارش می‌دهد؛

نوبل صلح برای شماست!

نوبل صلح برای شماست!

آنان خودشان را به بیراهه می زنند اما همه می دانیم که برندگان حقیقی و واقعی صلح  آنانی هستند که از خود و کشورشان در مقابل وحوش، دفاعی مظلومانه کردند. 

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات؛ این روزها سروصدا میکنند و جایزه هایی بین خودشان تقسیم می‌کنند. به زنی جایزه می‌دهند که مورد تایید رژیم کودک کش صهیونیسم است. به او که مورد تایید گروهک تروریستی منافقین است. خودشان هم می دانند وقتی به او جایزه صلح نوبل می‌دهند، در حقیقت حمایتی مالی از اقدامات غیرقانونی‌اش است.

آنان خودشان را به بیراهه می زنند اما همه می دانیم که برندگان حقیقی و واقعی صلح  آنانی هستند که از خود و کشورشان در مقابل وحوش، دفاعی مظلومانه کردند.  در حقیقت زنان نخبه و کارآفرین، زنان متخصص، مادران و همسران شهدا، مادران و همسران جانبازان و به ویژه جانبازان شیمیایی، قربانیان تروریسم و تحریم، مصدومان شیمیایی و همه کسانی که برای کشورشان و اعتلای آن جنگیدند سزاوار جایزه هستند.

آنان شهید املاکی‌ها را می‌شناسند و چون حق را برنمیتابند، شنیدن حق نیز برایشان گران تمام می‌شود. رهبر  فرزانه انقلاب اسلامی درباره ایشان می‌فرمایند: «شهید املاکیِ شما - جانشین فرمانده لشکر گیلان - وقتی در میدان جنگ در معرض بمباران شیمیایی بود و بسیجیِ بغل دستش ماسک نداشت؛ او ماسک خودش را برداشت و به صورت بسیجیِ همراهش بست! قهرمان یعنی این.»

شهید حسین املاکی قائم مقام لشکر ۱۶ قدس گیلان بود که در عملیات والفجر ۱۰ واژه ایثار را به خوبی معنی کرد و با دادن ماسک شیمیایی خود به یک بسیجی، جان او را نجات داد، اما خودش بر اثر استشمام گازهای سمی سیانور، دهم فروردین ماه ۱۳۶۷ در ارتفاعات بانی‌بنوک به شهادت رسید.

شاید گفتنش برای ما آسان باشد، اما در وقت عمل است که مرد واقعی شناخته میشود و ایثار خالصانه به منصه ظهور میرسد. حاج حسین املاکی مردی بود که به قول همرزمش مسلم حبیب نیا، آن قدر در طول حیات زمینی اش رفتار حسنه داشت که اگر در چنان موقعی ایثار نمیکرد و به مرگ طبیعی از دنیا میرفت، جای تعجب داشت.

در نامه شهید قهرمان حسین املاکی به همسرش که ۱۲ روز قبل از شهادت مینویسد، آمده است:

«همسر عزیزم سلام، سلامی به دوست داشتن، که خدا هم با آیه”یحبهم و یحبونه”به این گروه دوست دار ارزشها اعتماد کرده است. سلام بر پاکدامنی عشق که زیبایی را در پی خود، چونان خورشید پشت ابر حفظ می کند.

دوستان همه رفتند و ما ماندیم و باز دلشکسته که حق همسری تو را به جا نیاوردم و حق فرزندی را برای پدر و مادر مهربانم! به خدا حق داری هر چه که بگویی. من در این تنهایی و بی کسی، دست به دعا بر می دارم که بارخدایا! همسر و فرزندانم را به تو میسپارم که تو بهترین نگهدارنده ای! والله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین!

اکنون که بر ما جنگ حادث شده و بر ما واجب شده که جهاد کنیم، پس برمی خیزیم و به یاری پیرمان، آن قلب عاشق، گام بر میداریم. اما در این میانه، آنانی که از اکنون پشت سر ما حرف میزنند، آیا بعد از ما حق زن و فرزندانمان را نگاه می دارند؟ آیا حرمت فرزندانمان محفوظ می ماند ؟

تو را تا ابد، سلام می فرستم و فرزندانم را به خدا می سپارم، آنان را که در حاصل زندگی ما و نورچشمی های ما هستند و خیلی دوست شان دارم! هر بار که به یادشان می افتم، پاهایم سست می شوند، چون دلم میخواهد بار دیگر صدای خنده هایشان را بشنوم و بار دیگر روی دوش من بنشینند و بازی کنند. ان شاءالله اگر زنده ماندم، از خجالت شما در می آیم و اگر فیض شهادتی بود، حلالم کنید!

همه شما را عاشقانه دوست دارم.

 حسین املاکی ۲۵ اسفند۱۳۶۶»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha