کد خبر 219361
۸ مهر ۱۴۰۲ - ۱۱:۴۴

به بهانه سالروز شهادت سرلشکر حسن آبشناسان؛

دلاوری که مثل ابراهیم به میان آتش رفت

دلاوری که مثل ابراهیم به میان آتش رفت

«مرد بسیار عجیبی است، گویا در وجود این مرد ترس وجود ندارد، او با کمترین امکانات به قلب سپاه دشمن می زند و می گوید باید مثل ابراهیم به میان آتش رفت.»

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات؛ به میزانی که ترس در وجودش جایی نداشت و به وسعت شجاعتش، عشق به مردمش در قلبش موج می زد. به گفته فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش «مرد بسیار عجیبی است، گویا در وجود این مرد ترس وجود ندارد، او با کمترین امکانات به قلب سپاه دشمن می زند و می گوید باید مثل ابراهیم به میان آتش رفت.» او بیش از هر چیز یک حرفه ای تمام عیار بود.

شهید سرلشکر حسن آبشناسان در نوزدهم اردیبهشت ماه سال 1315 در محله نازی آباد به دنیا آمد. وی در اواسط دهه 1330 وارد دانشکده افسری شد و زمانی که رژیم ستمشاهی از کشور بیرون رانده شد، بیش از 20 سال از خدمتش می‌گذشت.

او از افرادی بود که خدمت به مردم کشورش برایش در راس بود. مطابق روایت یکی از مورخان جنگ، حسن آب‌شناسان در ایام جوانی به پسرعموی مادرش، که سرهنگ‌خلبان بود و باید ضامن ورود حسن جوان به ارتش می‌شد، گفته بود: «من در وجودم شجاعتی احساس می‌کنم که دوست دارم برای هدفی بزرگ خرجش کنم. ارتش وظیفۀ دفاع از میهن و مردم را بر عهده دارد. این بهترین هدفی است که می‌توانم شجاعت درونم را ... سرهنگ از روی زمین برخاست و گفت: لازم نیست دیگر ادامه بدهی. من حاضرم ضمانتت را بکنم تا وارد نظام شوی.»

آب‌شناسان قبل از دهۀ 1340 از دانشکدۀ افسری فارغ‌التحصیل شد و در طول دهه 40 دوره رنجرز، دوره‌های عالی ستاد فرماندهی و دوره‌های چتربازی و تکاوری را در تهران و شیراز و اسکاتلند پشت سر گذاشت و سرآخر دوره دافوس را در دانشکدۀ فرماندهی و ستاد با موفقیت طی کرد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و با آغاز جنگ تحمیلی، در روزهای ابتدایی جنگ به قرارگاه مقدم جنوب رفته و  در کنار دیگر رزمندگان اسلام، در مقابل تاخت و تاز رژیم بعثی ایستاد. شهید حسن آبشناسان با توجه به اینکه از اهالی محله نازی آباد بود پس از شروع جنگ تحمیلی گروهی حرفه ای از موتور سواران این منطقه را با نام «گروه ویژه اسب آهنی» آموزش داد و به این واسطه  این ابتکار را برای مقاصد نظامی ترویج کرد.

در پی رزم‌آوری ها و دلاوری های این بزرگ مرد ارتش، در سال 1362 به فرماندهی قرارگاه حمزه سید الشهدا (ع) انتخاب شد و به واسطه تلاش های بی وقفه و خستگی ناپذیرش در کردستان، به مقابله با نیروهای ضدانقلاب در منطقه پرداخت. وی همچنین در کنار برادران سپاهی اش، شهید محمد بروجردی، شهید ناصر کاظمی و شهید کاوه به ساماندهی نیروهای مشترک ارتش و سپاه پرداخت که در پی این دلاوری ها، در چند ماه محور سردشت به پیرانشهر از وجود عناصر ضدانقلاب پاکسازی شد. پس از این پیروزی منحصر به فرد، امام خمینی (ره) پیام تبریکی برای فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) و رزمندگان این قرارگاه صادر کرد.

دلاور شهید حسن آبشناسان یک سال بعد یعنی در سال 1363 به ستاد ارتش و دانشکده فرماندهی انتقال یافته و به آموزش نیروهای تکاوری با خصوصیات خود پرداخت.

یکی از برجسته ترین ویژگی های شخصیتی شهید آبشناسان توجه و عشق به «مردم» بود تا جایی که در اعتراض به جنایتهای صدام و حمله رژیم بعث به شهرها و در آن موقع که صدام خیلی شهرها را بمباران می کرد، شهید حسن آبشناسان  نامه ای به او نوشت: «اگر جناب صدام حسین ژنرال است، پس به راحتی می تواند در دشت عباس با من و دوستان جنگ آورم ملاقات کند و با هر شیوه ای که می پسندد، بجنگد؛ نه این که با بمب افکن های اهدایی شوروی محله های مسکونی و بی دفاع را بمباران کند و مردم را به خاک و خون بکشد».

 در جواب نامه شهیدحسن آبشناسان، صدام، ژنرال قادر عبدالحمید را با گروه ویژه اش به دشت عباس فرستاد تا به شهید آبشناسان یک جنگ تخصصی را نشان بدهد. سال ها قبل در اسکاتلند، شهید حسن آبشناسان، عبدالحمید و گروهش را در مسابقه کوهنوردی ارتش های منتخب جهان دیده بود. آن جا گروه شهید آبشناسان اول شد و عراقی ها هفتم شدند.

در جبهه‌های جنگ نسبت به حفظ جان سربازانش حساسیت ویژه‌ای داشت. آب‌شناسان یکبار به یکی از تیمساران مافوقش معترضانه گفت: «این جان‌ها تمام دارایی و سرمایه این مردم تهیدست هستند. جوانان دانشگاهی که نظام نرفته و استاد جنگ و رزم ندیده‌اند، داوطلب شده‌اند. می‌خواهم بگویم این را به مسئولان بگویید که خون این بسیجی‌ها و سربازها به پای ماست.»

آب‌شناسان تنها فرمانده لشکر شهید ارتش در طول جنگ تحمیلی بود. سرانجام روح بزرگ و الهی حسن آبشناسان روز هشتم مهر ۱۳۶۴ در عملیات قادر و در منطقه سرسول کلاشین شمال عراق با ترکش توپ به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

شهید آبشناسان آرزویش خاک کربلا بود و برای رسیدن به این مقصود نیز از هیچ جانفشانی دریغ نکرد به صورتی که در وصیت‌نامه‌اش آمده‌است: «آرزو داشتم، حج را در زمان حیات انجام دهم؛ چنانچه شهید شوم، انجام شده است. محل دفن من، کربلا باشد؛ اگر راه کربلا را خود باز کردم، آسان است، ولی اگر زودتر شهید شدم، پیکرم به صورت امانی در خاک بماند تا پس از بازشدن راه و انقلاب عراق، این کار انجام شود.» سفارش دیگر وی نیز به فرزندانش بوده است تا «در راه پیشرفت اسلام، کشور، کسب دانش و خدمت به اسلام کوشا باشند.»

شاید بتوان گفت، به میزانی که ارتش نقشی پررنگ در جنگ 8 سال دفاع مقدس داشته است، به عکس آن میزان، به شهدای ارتش و معرفی به جامعه و شرح دلاوری های آنان کمتر پرداخته شده است اما در سالهای اخیر مسئولان امر در این مورد اهتمام بیشتری ورزیدند. 

امیر فولادی رئیس سازمان حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس ارتش در این رابطه که برای شناخت شهدای ارتش و معرفی آنان به جامعه اقداماتی انجام شده است به خبرنگار حیات اعلام کرد که در رابطه با این موضوع دو فیلم در مرحله تهیه فیلمنامه هستند و همچنین ساخت دو فیلم سینمایی در رابطه به زندگی شهید آبشناسان و صیاد شیرازی با همکاری ارتش، بنیاد سینمایی فارابی و معاونت سیمای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ساخته خواهد شد. همه این دوستان پشت کار هستند چراکه اگر همه دست به دست هم ندهند کار پیش نخواهد رفت.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha