کد خبر 214727
۱۰ شهریور ۱۴۰۲ - ۰۲:۳۴

یک شهید، یک درس؛

شرمنده‌ام که نتوانستم خدمت قابل توجهی برای کشورم انجام دهم

شرمنده‌ام که نتوانستم خدمت قابل توجهی برای کشورم انجام دهم

در فرازی از وصیتنامه شهید بیدگلی آمده است: «شرمنده‌ام از اینکه نتوانستم خدمت قابل توجهی برای جمهوری اسلامی انجام دهم و از این همه گناه از خداوند قادر متعال آمرزش می‌طلبم.»

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات؛ شهید «حسین شاگردیان بیدگلی» فرزند «عباس» 1 اردیبهشت 1341 در شهرستان آران و بیدگل استان اصفهان دیده به جهان گشود. این شهید والامقام 3 تیرماه 1362 در عملیات والفجر2 منطقه عملیاتی سنندج به فیض شهادت نائل آمد.

در فرازی از وصیتنامه شهید بیدگلی آمده است: «بیندیشم که چه بنویسم و چگونه بنویسم وصیتم را تا شایسته باشد و پس از اندکی تفکر و اندیشه که پیامبر اکرم(صل الله علیه و اله و سلم) ساعتی از آن را برابر با هفتاد سال عبادت می‌داند؛ مرا به اینجا کشانیده است که سال‌ها از عمر می‌گذرد و آیا توانسته‌ایم که بر نفس خود غالب شویم؟ آیا توفیق این را داشته‌ایم که از معاصی بر طاعت بیفزاییم و بالاخره آیا خودمان را برای میهمانی خداوند تبارک و تعالی آماده کرده‌ایم؟ پس به درگاه با عظمت خداوند یکتا می‌آییم و او را سپاس و پرستش می‌کنیم که تنها او شایسته پرستش می‌باشد زیرا او کمال مطلق است.

درود خداوند به تمام انبیا که آخرین آنها حضرت رسول اکرم (ص)، ائمه اطهارش و نائب برحقش امام زمان(عج) حضرت امام خمینی.

بنده خدا «حسین شاگردیان» با شناخت و آگاهی کامل به این انگیزه که در راه الله و برای پاسداری و حراست از انقلاب اسلامی که خون‌بهای هزاران شهید و جانباز است و برای جهانی شدن و استقرار جمهوری اسلامی که خود زمینه و تدارک جهت ظهور اقا امام زمان (عج) و تسلیم در برابر امر ولایت فقیه، پا به جبهه جنگ گذارده‌ام و این را اضافه کنیم که این وظیفه اصلی ما است و در این راه تصمیم بر آن داریم آنقدر از کفار بکشیم تا فتنه‌ای نماند که در این راه چه بکشیم و چه کشته شویم پیروزیم.

مگر نمی‌دانید که شهادت زندگی است و حیات نه پایان ممات پس چرا از مرگ گریزانیم؟ این مایه شکر خداوند تبارک و تعالی و افتخار برای من و شماست که در این راه انشاالله به درجه شهادت نائل آییم. به جایی می‌رویم که ملکوت اعلایش نامند؛ همانجا که بهشت است. همان‌طوری که قلبم آگاه است به آرزویم خواهم رسید.

افسوس اینکه 22 سال از عمرم گذشت و از این همه نعمت که خداوند بزرگ به من ضعیف و حقیر عطا نمود و به جای سپاسگزاری، ناسپاسی کردم. باز شرمنده‌ام از اینکه امام و مرجع تقلیدم خمینی بت‌شکن بود و توفیق نیافتم آنطور که باید و شاید بشناسمش و در گفتارش تفکر کرده و فرامینش را عملی سازم. شرمنده‌ام از اینکه نتوانستم خدمت قابل توجهی برای جمهوری اسلامی انجام دهم و از این همه گناه از خداوند قادر متعال آمرزش می‌طلبم.

از شما پدر عزیز و مهربانم نهایت تشکر را دارم از این همه زحمت که برای من کشیدید و فراموش نمی‌کنم موقع رفتن به جبهه، هنگام خداحافظی با چشمانی مملو از اشک بدرقه‌ام نمودی و فرمودی: «فرزندم برو تا اسلام و امام غریب و تنها نماند» و یقین دارم که با این کلمات رضایت خود را اعلام و شهادت نامه‌ام را امضا کردی.

پدر پیر و عزیزم! قامتت را بلند گیر و استوار و محکم فریاد الله‌اکبر خمینی رهبر را به گوش جهانیان برسان و به آن کوردلان و دنیاپرستان شرقی و غربی ثابت کن که ما پیرو ولایت فقیه هستیم و شهادت را فوز عظیم می‌دانیم.

شما ای برادر و خواهرانم، آشنایان و دوستان! همچون کوه استوار و مقاوم بوده و لحظه‌ای از یاد خدا غافل نشوید. صبر داشته باشید که خداوند صابران را دوست دارد.

پدر گرامی، برادر و خواهرانم! ممکن است خواست خداوند اینگونه باشد که جنازه‌ام به دست شما نرسد؛ در این موقع غم به دل راه ندهید و به یاد شهدای کربلا و شهدای ایران، از 72 تن تا رییس‌جمهور و نخست‌وزیر شهید و دیگر شهدای اسلام باشید که این جسم و جان چیزی است که خداوند می‌دهد و می‌گیرد.

در پایان از تمام دوستان و آشنایان و خصوصا اقوام خود می‌خواهم که مرا حلال کنند و به خاطر تمام ناراحتی‌هایی که برایشان به وجود آورده‌ام مرا ببخشند.

طول عمر و سلامتی امام خمینی، پیروزی اسلام بر کفر و تعجیل در فرج امام زمان(عج) را از خداوند بزرگ خواهانم.

از شما می‌خواهم برای آمرزش گناهانم دعا کنید.

 یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلی رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی

غلام‌حسین شاگردیان، 1362/03/16

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha