به گزارش حیات؛ شاید شنیدن واژه نخلهای بی سر برای لحظات یا دقایقی فکرمان را به خود مشغول کند و یا بگوییم اکنون نخل های زیادی سربلند کرده اند و این ها دیگر به چشم نمیآیند اما برخی در جنوب خوزستان با شنیدن «نخل های بی سر» تمام حواسشان می رود سراغ روزهای نفسگیر زندگیشان در جنگ؛ زمانی قبل از شروع جنگ تحمیلی هشت سال دفاع مقدس در خوزستان نخلستان ها سرسبز، استوار وسربلند بودند و کشاورزان در نخلستانهایشان در حال کشاورزی و امرار معاش بودند. کسب و کارشان رونق داشت، آب در زمین های کشاورزی جاری می شد، آسمان آبی بود و خرمشهر خوزستان هم سرسبز و خرم بود.
تمام طول سال را نخلداران برای ماههای مرداد و شهریور تلاش میکردند تا ثمره تلاش خود را در این ماه ها ببینند. مرداد و شهریور فصل برداشت خارک و رطب است و همه منتظر تا خرمای تازه برسد و کنار هم شادی کنند.
تا اینکه کم کم در همان اواخر شهریور سال 1359 بود که صدای انفجار، خمپاره و گلوله، امان و آرامش را از مردم شهر گرفت؛ آسمان غبار آلود شد و شهر چهرهای ماتم زده به خود گرفت. هر چه قدر زمان میگذشت شعله های آتش جنگ بیشتر میشد.
گذر زمان هم به مردم جنوب امان ماندن نداد، جایی برای ماندن در آنجا نبود و به اجبار زنان و کودکان، شهرها و روستاهایشان را ترک کردند و مردان هم برای دفاع از خاک و بوم مان راهی جبهههای نبرد شدند، جایی برای ماندن در شهر نبود، نخلستانها هم محلی برای سنگر سازی و حملات دشمن شده بودند.
تقریبا همه نخیلات شلمچه در جنگ به طور کامل از بین رفت و جزیره مینو نیز بخش بسیار زیادی از نخلستانهایش را از دست داد، زیرا در این مناطق از اراضی خاک برداری و به عنوان سنگر استفاده شد.
پس ازپایان جنگ، این اراضی مامن حیوانات وحشی شد و احیای نخیلات در آن انجام نشد. جنگ موجب مهاجرت مردم خرمشهر و ترک اراضی کشاورزی و نخلستانها شد که خشک شدن نخیلات را در پی داشت.
برخی نخلستانها نیز پس از بازگشت اهالی به دلیل اختلافات ارثی و تقسیم اراضی، دستنخورده باقی ماند و همتی برای احیای این نخلستانها نشد و به تدریج از بین رفتند.
از دل این جنگ هشت سال دفاع مقدس نخلهایی دیده شدند که سر نداشتند گویی دیگر نفسی برای زیستشان نمانده بود، نخلهایی که سر آنها کامل از بین رفته باشد، قابل احیا نیستند زیرا قلب نخل در قسمت بالای آن است و با از بین رفتن سر نخل، از بین میرود.
نخل های بی سر در جنوب خوزستان جا دارند، در دورانی که جنگ هشت سال دفاع مقدس رخ داد آن نخل ها هم مورد حمله دشمن قرار گرفتند.
تا قبل از شروع جنگ تحمیلی درحدود یک و نیم میلیون اصله خرمای بارور درخرمشهر وجود داشت که جنگ تحمیلی اغلب آنها را نابود کرد، نخل هایی که پس از پایان جنگ هیچ وقت به گذشته شان باز نگشتند.
پس از پایان جنگ تحمیلی از تعداد حدود یک میلیون و 500 هزار اصله نخل تنها 130 هزار اصله باقی ماند که نخلهای باقی مانده نیز آسیبدیده و ترکش خورده بودند.
نخل داری شغل راحتی نیست و هر نخل مانند یک آدم مراقبت و رسیدگی میخواهد؛ حاصل زحمات کسانی که عمر خود را برای نخلستان هایشان گذاشتند تا روزی حلالی به اهالی خانه شان برسانند، دست هایی که برای بقای نخل هایشان پینه بسته بود تا مبادا با کوچکترین کوتاهی رزقشان از بین برود وخاطراتی که آن ها در آن نخلستان ها گذراندند به یکباره با آتش دشمن سوخت و برای برخی نخل داران تنها نخل هایی بی سر از این همه سال به جا ماند.
البته که با دیدن نخل های بی سر هنوز هم که هنوزه عشق اهالی نخلستان ها و دست های پینه بسته کشاورزان را به یاد خواهیم آورد.
اما سَر این نخل ها سِری است ماندگار از هشت سال دفاع مقدس؛ شاید بشود گفت که نخلها شبیهترینها به آدمیان هستند، آنها را مانند آدمیان به نفر شمارش میکنند و سرهایشان هم تمام هستیشان است، اگر سرشان ببرد، میمیرند و اگر آب هم از سرشان بگذرد نیز مرگشان حتمی است، نخلها که مردند برخی صاحبانشان هم به ناچار از کار چندین سالهشان دست کشیدند. به راستی صاحبان این نخلهای بی سر کجایند؟
نظر شما