به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات؛ شهیدجاويد الاثر علی زارع نعمتی در هفدهم تیرماه سال 1338 هجری شمسی در روستای غرقآباد شهرستان ساوه دیده به جهان گشود. پدرش سلطانعلی و مادرش، گلگز نام داشت، پدر شهید در ژاندارمری انجام وظیفه میکرد و از همین رو، «علی» نظم و ترتیب را از پدر آموخت و در سایه پر مهر او، عشق و خدمت به مردم را فرا گرفت.
وی تا کارشناسی در رشته دریانوردی درس خواند و در سال 1355 وارد ارتش شد و به خیل عظیم دریادلان نیروی دریایی پیوست.
شهید زارع نعمتی تحصیلات عالیه خود را در کشور ایتالیا به پایان رساند و در سال 1359 و در حالی که رویدادهای انقلاب اسلامی را در ایتالیا پی میگرفت به درجه ناوبان دومی مفتخر شد، پس از پایان دوره در سال 1360 به کشور بازگشت و در شهریور ماه همان سال راهی خط مقدم جبهه دریایی یعنی بوشهر شد و در آماده ترین یگانهای شناور نیروی دریایی به فرماندهی یکی از ناوچههای 65 پایی منصوب و مأموریتهای تأمین امنیت در خور موسی، آبراههای بندرامام (ره) و اسکورت کاروانهای نفتکش و کشتیهای تجاری بهطور کامل انجام میداد، به طوری که چندین بار ناوچه وی از سوی هواپیماهای دشمن مورد تهدید قرار گرفت.
اما شهید زارع نعمتی که عاشق دین و خدمت به وطن بود، بدون هرگونه ترسی به مأموریتهای خود در این راه پرخطر ادامه داد و با نشان دادن رشادت و دلاوری های بسیار، به یکی از فرماندهان نمونه، دلسوز و با علم و تدبیر در آن منطقه پرخطر تبدیل شد.
ایشان همچنین به عنوان افسر عملیات و افسر توپخانه ناوچه موشک انداز گرز نیز خدمت کرد. شهید علی زارع نعمتی، در فروردین ماه سال 1366 به عنوان فرمانده دوم ناوچه جوشن انتخاب شد.
سرانجام این شهید بزرگوار در بیست و نهم فروردین ماه سال 1367، در خلیج فارس بر اثر اصابت موشک به هواپیمای ایرباس ناو آمریکایی شهید شد. تاکنون اثری از پیکرش پیدا نشده است.
شهناز رحیمی لطیف پور همسر شهید جاويد الاثر علی زارع نعمتی در گفتگو با خبرنگار ما گفت: به مدت 5 سال با جاويد الاثر علی زارع نعمتی زندگی كردم، هر چند اين زندگی مشترک بهاری بود كه خيلی زود به خزان انجاميد، شهيد زارع نعمتی را انسانی مهربان، باگذشت، فداكار، خداجو، خداترس، خدادوست، عاشق زندگی، مؤمن و ايثارگر شناختم.
وی افزود: اگر از من بخواهند انسان كاملی را معرفی كنم، همسر شهيدم، علی زارع نعمتی را معرفی خواهم كرد. مردی كه همه خصوصيات يک انسان ممتاز و برجسته را در خود داشت و نمونه غيرت و دلاوری و ايمان در راه خدا بود.
همسر شهید زارع نعمتی با اشاره به زندگی با یک نظامی گفت: وقتی انسان با يک نظامی ازدواج میكند، بايد با مجموعه ای از مسائل كه مخصوص زندگی افراد نظامیست، كنار بيايد و خود را با آنها وفق دهد، برای مثال، ماموريت های پی درپی و گاه طولانی همسرش را بپذيرد. اگر اغراق نكرده باشم، وقتی شما يك فاصله زمانی يك ماهه را در نظر گرفته باشيد، شهيد علی زارع نعمتی 20 روز از آن را در ماموريت بود و من و فرزندم به اين روال تقريباً عادت كرده بوديم.
وی ادامه داد: شايد برایتان جالب باشد كه پس از گذشت 37 سال من هنوز هم فكر میكنم كه همسرم بازمیگردد؛ يعنی هنوز در ماموريت است. من هميشه به بازگشت همسرم اميدوارم و اين حس را در روح و جانم می پرورانم و فكر می كنم اين، يك حس الهی است كه در من هست و مرا به انتظاری سبز وامی دارد و به اين باور كه «او» بازمی گردد، می كشاند. اين حس توان و نيروی لازم را به من میدهد تا بتوانم در اين مدت كه از او دورم، زنده بمانم و با اميد بازگشتن او به زندگی ادامه دهم.
رحیمی لطیف پور با اشاره به آخرین دیدار با همسرش گفت: به خاطر می آورم آخرين شبی كه علی با ما بود، فرزندم در تب می سوخت و من دلشوره داشتم. با همسرم تماس گرفتند و ماموريتی ويژه را به او ابلاغ كردند. در نتيجه نگرانی ام بيشتر شد. برای اولين بار از همسرم خواستم به اين ماموريت نرود؛ آخر تازه از ماموريت بازگشته بود، ولی او با كمال ميل اين ماموريت را پذيرفت. با حالتی وصف ناشدنی، وسايلش را آماده كردم. تمام وجودم را دلشوره و اضطراب و تشويش پر كرده بود. به او گفتم: «مراقب خودت باش!» هنگام رفتن، به بالای تخت فرزندم رفت و از من خواست كه مراقب او باشم. با هم خداحافظی كرديم و او براي هميشه رفت.
همسر شهید زارع نعمتی با اشاره به دوری و دلتنگی از همسرش گفت: رابطه معنوی بسياری با همسر شهيدم دارم و هميشه حضور او را در تمام مراحل زندگی ام در كنار خودم احساس میكنم. حس میكنم با يک قهرمان در ارتباط هستم و اين باعث افتخار من است. همچنين او در امور دشوار و مشكل آفرين زندگی، به من کمک میکند تا با توكل و توسل به خدای مهربان و امامان معصوم بتوانم پابرجا بمانم.
به گفته علی براتی بخش؛ بازمانده ناوچه همیشه جاوید جوشن و شکارچی کبرای آمریکایی توسط موشک سهند؛ ساعت 12:20 اولین موشک آن ها به ناوچه اصابت کرد، شهید زارع نعمتی از همان صبح در حال انجام وظیفه بود، اوج فعالیت ایشان با دیدن اولین ناو آمریکایی و اعلام محل جنگ قبل از اخطار آنها شروع شد و در ساعت 12:20 دقیقه پس از آنکه احمدرضا کریم زاده دیده بان ناوچه فریاد زد موشک! آخرین دستورش را که شلیک با تمام قوا به سمت دو فروند بالگرد و ناو شلیک کننده موشک بود صادر کرد، چند ثانیه بعد از اصابت موشک آنها بود که پیکر غرقه به خون و بی جانش را در فاصله یکی دو متری خودم دیدم که به دیواره عرشه پرچم تکیه داده و همچون آرش کمانگیر آرام گرفته بود، در این هنگام ناوچه هم آرام گرفت گویی نبض هر دو با هم از حرکت ایستاد و در ساعت 13 در آغوش هم و در اعماق خلیج نیلگون همیشه فارس آرامش ابدی یافتند.