به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات؛ ظاهری ساده و معمولی دارد. قهرمان و سوپراستار فیلمهای جنگی هم نیست. زندگیاش هم معمولی است؛ اما به او لقب «شمشیر لشکر» را دادهاند.
او شهید رضا چراغی؛ فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله تهران است. در سال 1336 و در ساوه بهدنیا آمد؛ اما مدتی بعد به همراه خانوادهاش به تهران مهاجرت میکند. قرار بود نامش مانند دوست صمیمی پدرش عبدالرزاق باشد؛ اما بهخاطر اشتباه ثبت احوال رزاق و بعد هم رضا نامیده شد.
بعد از اینکه دیپلم گرفت در لشکر 92 زرهی اهواز به سربازی رفت. نزدیک انقلاب و طبق فرمان امام خمینی (ره) از پادگان فرار کرد و تا زمانی که انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید به پادگان برگشت.
سال 58 وارد سپاه شد و با شروع غائله کردستان توسط ضد انقلاب، خود را به مریوان رساند و در مبارزه با گروهکهای محارب، از هیچ کوششی دریغ نکرد. چراغی در مدت حضورش در کردستان، تجربیات ارزشمندی درباره مسائل نظامی و نیز فرماندهی کسب میکند.
وی زمانی که به مریوان رفت فرماندهاش احمد متوسلیان شد. در کوههای کردستان با چند عملیات متوالی منطقه را از ضد انقلاب خالی کرد. چراغی پس از اعزام تیپ محمد رسول الله (ص) تهران به جنوب، همراه دیگر رزمندهها وارد مهلکه دیگری از جنگ علیه باطل شد.
او حالا بازوی توانمند حاج احمد متوسلیان شده است؛ اما کمی بعد از اسارت احمد متوسلیان در لبنان و سپرده شدن فرماندهی لشکر به ایشان، رضا چراغی فرماندهی گردان حمزه را بر عهده میگیرد و با این مسئولیت در عملیات فتح المبین و بیت المقدس شرکت می کند.
زمانی که حاج محمد ابراهیم همت به فرماندهی سپاه 11 قدر برگزیده شد، رضا چراغی، فرماندهی لشکر 27 محمد رسول الله(صلوات الله علیه) را بر عهده میگیرد که رضا در این عملیات، «شمشیر لشکر» لقب میگیرد.
شهید رضا چراغی، پس از ماهها مجاهدت و مبارزه با دشمنان اسلام و انقلاب، سرانجام در عملیات «والفجر 1» که در منطقه عمومی «فکه» انجام گرفت به مقام رفیع شهادت نائل آمد.
1-شهید رضا چراغی. 2-شهید سید محمدرضا دستواره. 3-ابوالحسن قدبیگی. 4-حاج احمد متوسلیان. 5-(احتمالا) شهید علی سلطانی قمی
شهید حاج ابراهیم همت درباره نحوه شهادت رضا چراغی میگوید:« آن شب پیش ما ماند و دو، سه ساعتی خوابید. اذان صبح روز 27 فروردین 62 که بیدار شد، بعد از خواندن نماز، دیدم شلوار نظامی نویی را که در ساکاش داشت، از آن در آورد و پوشید. با تعجب پرسیدم: آقا رضا، هیچ وقت شلوار نو نمیپوشیدی، چی شده؟ با لبهایی خندان به من گفت: «با اجازه شما، میخوام برم خط مقدم» گفتم: احتیاجی نیست که بری اون جلو، همین جا بیشتر به شما نیاز داریم. ناراحت شد به من گفت: «حاجی جان، میخوام برم جلو، وضعیت فعلی خط رو بررسی کنم. الان اون جا، بچههای لشکر خیلی تحت فشار هستند.» در همین اثنا از طریق بیسیم مرکز پیام، خبر رسید که لشکر یک مکانیزه سپاه چهارم بعثیها، پاتک سختی را روی خط دفاعی بچههای ما انجام داده. رضا رفت جلو چند ساعت بعد خبر دادند: فرمانده لشکر 27 محمد رسولالله (ص) در خط مقدم دارد با خمپاره شصت، کماندوهای بعثی را میزند. همین خبر، نشان میداد وضعیت آنجا برای بچههای ما تا چه حد وخیم شده گوشی بیسیم را برداشتم و شروع کردم به صدا زدن برادر چراغی. مدام میگفتم: رضا، رضا، همت – رضا، همت! ناگهان یک نفر از آن سر خط گفت: «حاجی جان، دیگر رضا را صدا نزنید، رضا رفته موقعیت کربلا»! و من فهمیدم رضا شهید شده.
رضا چراغی، جزو نخستین فرماندهان لشکر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که خرقه شهادت پوشید و راه دیگر سرلشکران سپاه را به سوی آسمان گشود.
گفتنی است در کتاب خواندنی «راز آن ستاره» نوشته گلعلی بابایی روایتهایی مستند و جذاب از زندگی شهید رضا چراغی مییابیم که شاید نظیر آن در جایی دیگر یافت نشود.