به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات؛ خالدبن احمد شوقی اسلامبولی در 14 نوامبر سال 1957 و به عبارتی سال 1337 شمسی در منطقه «ملوی» واقع در استان الصید مصر در خانوادهای تحصیل کرده متولد شد.
او یک برادر و چهار خواهر داشت، مادرش قدریه علی یوسف و پدرش احمد شوقی از وکلای برجسته مصر بود. خانواده اسلامبولی، خانوادهای تحصیلکرده، آگاه به شرایط روز جامعه و مبارز بودند.
خالد در سال 1978 با رتبه ممتاز از مدرسه عالی توپخانه فارغالتحصیل شد و بلافاصله با درجه ستوانی در یکی از واحدهای توپخانه ارتش مصر در پادگان «کستیب» مشغول به فعالیت شد.
وی تا حدود زیادی تحت تاثیر شخصیت برادر بزرگترش «محمد» قرار داشت؛ محمد از اعضای فعال سازمان جماعت اسلامی بود، او یکبار به جرم پارهکردن عکس انور سادات با پلیس مصر درگیر شد.
فرعون مصر که بود؟
انور سادات رئیس جمهور مصر بود؛ وی زمانی که معاون «جمال عبدالناصر»، رئیسجمهوری وقت مصر بود پس از مرگ او در «کودتایی آرام» در مصر به قدرت رسید، اما برای اینکه نسبت به عبدالناصر محبوبیت بیشتری در میان مردم داشته باشد؛ در سال 1973 جنگ چهارم اعراب علیه رژیم صهیونیستی موسوم به «رمضان» را فرماندهی کرد تا با بدین ترتیب شکست جنگ 6 روزه در سال 1967 را جبران کند.
در مراحل اولیه این جنگ، موفقیت با مصریها بود ولی با سرازیر شدن خیل کمک از آمریکا به اسرائیل، این جنگ به عقبنشینی مصر منجر شد، تنها دستاورد این جنگ، گذشتن ارتش مصر از کانال سوئز بود.
انور سادات پس از این جنگ سیاست خود را در قبال رژیم صهیونیستی تغییر داد و در سال 1978 از طریق امضای قرار داد «کمپ دیوید» با رژیم صهیونیستی، موجودیت این رژیم را به رسمیت شناخت. سپس او به همراه «مناخیم بگین»، نخستوزیر وقت اسرائیل به کنیست (پارلمان اسرائیل) رفت و در آنجا به ایراد سخنرانی پرداخت. وی در این سخنرانی از صلح همیشگی و پایان منازعه اعراب با رژیم صهیونیستی سخن گفت و این بدان معناست که کشورهای عربی و البته مصر، موجودیت رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخته اند.
این اقدام ننگآور انور سادات، حجت را بر اسلامگرایان مخالف تمام کرد و موجی از اعتراضها جهان عرب و اسلام را فراگرفت. رژیم سادات نیز تمام توان خود را برای سرکوب اعتراض جنبشهای مختلف دانشجویی، ملیگرایانه و اسلامی در مصر به کار بست.
در همین شرایط مصر بود که تردد شهید خالد اسلامبولی به مسجد «انصار المحمدیه» موجب شد اداره اطلاعات نظامی در سال 1980 وی را مورد بازجویی قرار دهد. «خطرناک بودن خالد اسلامبولی» در پرونده بازجویی وی ثبت شد. پس از مدتی او با جنبش اسلامی «الجهاد» که مخفیانه فعالیت میکرد، آشنا شد.
خالد که بسیار مخالف سیاست شوم انور سادات بود از هیچ تلاشی برای نابود کردنش دریغ نمیکرد. وی در 23 سپتامبر 1981 از جانب سرگرد «مکرم عبدالعال» به شرکت در مراسم رژه و سان روز 6 اکتبر با حضور انور سادات و هدایت 13 جرثقیل حامل توپ، مامور شد. او برای شرکت در این مراسم یک هدف بیشتر نداشت و آن برنامهریزی برای قتل انور سادات بود.
انور سادات رئیس جمهور وقت مصر روز سه شنبه، 6 اکتبر 1981 در جریان مراسم رژه به مناسبت سالگرد جنگ رمضان در میان دولتمردان مصری نظارهگر پرواز هواپیماهای میراژ فرانسوی بود. وی آن روز بر خلاف روزهای دیگر، جلیقه ضد گلوله خود را نپوشیده بود.
تقریبا نیمی از رژه تمام شده بود، اولین جرثقیل حامل توپ 130 میلیمتری با رسیدن به مقابل جایگاه از مکان تعیین شده خارج و ناگهان متوقف شد. حاضران ابتدا گمان کردند که جرثقیل به علت نقص فنی از مسیر خارج شده است، اما لحظاتی بعد خالد به همراه دو مرد مسلح در حرکتی که بیشتر به فیلمهای سینمایی شباهت داشت، از عقب کامیون بیرون پریدند و جایگاه را به رگبار بستند. خالد به گمان اینکه ممکن است انور سادات لباس ضد گلوله بر تن داشته باشد، در حد توان به سوی وی تیراندازی کرد تا از نتیجه کار مطمئن شود. در این تیراندازی انور سادات به همراه 7 نفر دیگر از سران رژیم به قتل رسیدند و 28 تن دیگر مجروح شدند.
خالد و همراهانش پس از آن که در بیمارستان «العبدی» جایی که جسد سادات در آنجا قرار داشت، مورد بازجویی قرار گرفتند برای محاکمه به دادگاه نظامی مصر منتقل شدند. محاکمه خالد و همراهان انقلابی وی چندین جلسه برگزار شد؛ او و سایر متهمان در قفسهای فولادی در دادگاه شرکت میکردند. خالد طی جلسات محاکمه، انگیزهاش را از قتل انور سادات، بستن پیمان سازشکارانه کمپدیوید اعلام کرد که خیانتی بزرگ به آرمان رهایی فلسطین بود.
خالد در دادگاه فریاد میکشید «انا خالد اسلامبولی، انا قاتل السادات، انا قاتل الفرعون، انا قاتل الطاغوت فی سبیل الله». همرزمان دیگر نیز با صدای بلندِ الله اکبر،گفتههای او را تأیید میکردند.
تلاشهای زیادی برای جلوگیری از اعدام خالد و همراهانش صورت گرفت. وکلای مدافع متهمان از جمله «شوقی خالد» با بیان این که قتل سادات به دلایلی از جمله صلح با اسرائیل و دشمنی با خدا، مباح است، به حسنی مبارک که معاون رئیسجمهوری مصر بود، توصیه کردند از اعدام این افراد صرف نظر کند اما مبارک پرونده خالد را تا مرحله اعدام پیش برد.
آخرین خواسته خالد قبل از شهادت
زمانی که خالد اسلامبولی و همراهانش در دادگاه محکوم به اعدام شدند، هنگام اجرای حکم اعدام، یکی از افسران، حکم را چنین قرائت کرد: «شما به خاطر ترور رئیسجمهور محکوم به اعدام شدهاید. آخرین خواسته شما چیست؟» خالد تقاضای فرصت برای دو رکعت نماز کرد تا به استقبال شهادت برود.
خالد و همراهانش در تاریخ 26 فروردین 1361 با امضا و تأیید حسنی مبارک در زیر مسلسلهای 12 نفر از تیراندازان رژیم او به شهادت رسیدند. وقتی مأموران قصد بستن چشمهای آنان را داشتند، فریادشان بلند شد: «اشهد أن لا اله الا الله و اشهد أن محمد رسول الله» و فرمان آتش صادر شد.
گفتنی است رژیم مصر از دادن پیکر این 5 نفر به خانوادههایشان خودداری کرد و آنها را به طور پنهانی در گورستان ناشناسی به خاک سپرد و خانوادههای آنها در حالی که به یکدیگر تبریک میگفتند اعلام داشتند که تسلیت کسی را نمیپذیرند، چون فرزندانشان را جزء شهدا میدانند.
کتابی با عنوان «خالد اسلامبولی» به قلم لیلا اشرفی به رشته تحریر در آمده است ؛ این کتاب به زندگی و احوالات خالد استانبولی میپردازد مردی که ناگهان در مصر از گمنامی به شهرت رسید. شهرتی که با اسلحه بهدست آمد.
همچنین خیابانی با نام این شهید بزرگوار در شهر تهران نامگذاری شد؛ پس از ترور انقلابی «انور سادات» رئیسجمهور مصر توسط «خالد بن احمد شوقی اسلامبولی»، خیابان وزرای تهران به نام این عضو شهید سازمان جهاد اسلامی مصر تغییر نام داد.
در وصیت نامه شهید خالد اسلامبولی آمده است:
پدر، مادر، خواهران و برادر عزیزم محمد! السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
بر شما باد التزام به احکام اسلام و عمل به قرآن و ترس از خداوند. من شما را به اطاعت از دستورات خداوند دعوت میکنم. امیدوارم به خاطر مشکلاتی که شما را دچار آنها میکنم، مرا ببخشید و مورد عفو قرار دهید. خداوند ما را برای شهادت در راه خود انتخاب و هدایت کرد و ان شاء الله ما و شما را در بهشت در کنار یکدیگر جمع خواهد کرد.
…مادرم! ناراحت نباش، چون ما به اذن خداوند در زمره شهدا هستیم. نامه من زمانی به شما خواهد رسید که در دنیای آخرت قرار داریم. خواهرم انسیه و سمیه و برادرم محمد را به خداوند می سپارم. مبلغ پولی که نزد خواهرم انسیه است، بین فقرا و مساکین تقسیم شود و فرزندانش فاطمه و مروه با تربیت اسلامی و مقید به دستورات شرعی تربیت شوند. ما با هم تصمیم گرفتیم که فرعون مصر را به قتل برسانیم تا شاید خداوند به خاطر این کار، ما را از ننگ دوستی با صهیونیست ها که دامن ما را گرفته و فساد روحی و اخلاقی سادات و همسرش را در جامعه علنی ساخته است نجات بخشد.
اشهد انّ لا اله الا الله و اشهد انّ محمدا رسول الله.
خالد احمد شوقی اسلامبولی