عبدالله مظفری پدر شهیدان محمدجواد و سجاد مظفری از شهدای تماشاچی فوتبال چوار در 23 بهمن ماه سال 1365 در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی حیات؛ گفت: بعد از مدت ها انتظار خداوند به من و همسرم فرزندی به نام محمد جواد عطا کرد، یک سال بعد از محمد جواد فرزند دومم به نام سجاد متولد شد. زندگی مان سراسر از شادی و خوشی بود.
وی افزود: محمد جواد و سجاد مانند دوقلو بودند، محمد جواد متولد سال 1358 و سجاد متولد سال 1359 بود. این دو برادر همیشه به هم عشق میورزیدند. تمامی درسهایی که فرزند اولم خوانده بود، سجاد نیز از او یاد گرفته بود و به اندازه کلاس دوم استعداد داشت، همیشه در همه کارهایشان همراه هم بودند.
پدر شهیدان مظفری با اشاره به خاطرات روز قبل از شهادت فرزندانش گفت: روز بیست و دو بهمن سال شصت و پنج آسمان ایلام جولانگاه هواپیماهای جنگی رژیم بعث عراق بود، ما در ایلام نتوانستیم راهپیمایی کنیم به خاطر همین در بیست و دو بهمن 1365 به منطقهای به نام سیروان رفتیم، کفن پوشیده بودیم و راهپیمایی کردیم. در راه، محمدجواد فرزند اولم موقعی که لباسها و وسایل ورزشی را تماشا میکرد از من خواست برای او کفش ورزشی بخرم، برای او خریدم و با ذوق و شوق تمام مسیر را میدوید. بعد از ظهر 22 بهمن ماه روز قبل از شهادتشان، دو پسرم دست در گردن هم انداخته بودند و می گفتند «کربلا کربلا ما داریم می آییم.»
وی افزود: در روز بیست و سه بهمن 1365 بازی فوتبالی بین دو تیم چوار و تیم منتخب ایلام شکل گرفت در آن زمان، بچههایم گفتند ما دوست داریم بازی فوتبال را تماشا کنیم، چون در روز قبل، عده زیادی شهید شده بودند، از سوی ستاد حدود شش نفر برای مراسم شهدا به قسمتهایی از غرب چوار رفتیم و در آنجا مراسم برگزار شد.
پدر شهیدان مظفری گفت: در روز بیست و سه بهمن آژیر خطر در سراسر منطقه به صدا درآمد و همه را بیدار و آگاه کرده بود، همسرم با دو فرزندم و با بچه سومم که دو سال و فرزند چهارمم که بیست و هفت روزه بود به سمت چوار رفتند. خانه پدرم در سمت مشرق زمین فوتبال چوار بود، همسرم میخواست بچه ها را از معرکه دور کند و با اعضای خانواده پدری و سایر دوستان از طریق جنوب میدان فوتبال به طرف جانپناه بروند.
وی ادامه داد: از آنجاکه فرزندانم علاقه زیادی به فوتبال داشتند، به طرف میدان فوتبال رفتند، همسرم یک بچه در آغوشش بود و یک بچه دو ساله در دست داشت، هرچقدر تقلا کرد نتوانست جلوی بچهها را بگیرد. همسرم در فاصلهی صدمتری میدان فوتبال بود که یک جانپناهی کنده بودند، آنجا به همراه دو فرزند دیگرم پناه میگیرند، هواپیماها میرسند و همسرم ناظر میدان فوتبال بود. موقعی که زمین فوتبال بمباران شد، همسرم خودش در میدان فوتبال حضور داشت حتی اشخاصی که آنجا حضور داشتند نیز شاهد صحنه های دلخراش و غم انگیز بودند.
وی افزود: در آن زمان همسرم به همراه افرادی که آنجا حاضر بودند پیکرهای مطهر شهدا را جمع میکنند و صحنههای دلخراشی را دیدند که تا آخر عمرشان فراموش نمیکنند.
پدر شهیدان مظفری با اشاره به شنیدن خبر بمباران زمین فوتبال چوار ادامه داد: بعد از مراسم بزرگداشت شهدا در حال برگشت بودیم که تماشا کردیم هواپیماهای رژیم بعث عراق میآیند، اول هواپیمای شناسایی و بعد از آن نیز چهار هواپیماهای جنگی پشتسرهم آمده بودند. حال بدی به من دست داده بود و رنگ از رخسارم پرید و حس بدی داشتم چند لحظه که گذشت دیدم از بالای کوهی در نزدیکیمان دود سیاهی بالا می رود.
وی افزود: یکی از پسرعموهایم گفته بود ایلام بمباران شده اما حسم میگفت چوار است همین که به سمت بالای کوه رفتیم، دیدیم که سیل جمعیت و آواره از سمت چوار به طرف دیگری برای جانپناه و دوری از خطر میروند، سوال کردیم که چه خبر شده است که گفتند چوار بمباران شد.
پدر شهیدان مظفری گفت: موقع آمدن به چوار دیدم میدان فوتبال در نیمه دوم بمباران شدهاست. شهید علی هزاوه بخشدار چوار و سایر عزیزانی که آنجا بودند شهید شدند زمانی که به خانه بازگشتم، دیدم همسرم پیکر فرزند دومم را به خانه برده بود در صورتی که برادران کمیته و سپاه آن موقع آمده بودند پیکرهای شهدا را در مینیبوس میبردند اما همسرم نتوانست فرزندم را تنها بگذارد، صحنه های دلخراشی دیدیم که هیچ وقت فراموش نمی کنیم.
وی با اشاره به نحوه شهادت فرزندانش اظهار کرد: چون در صحنه بمباران نبودم، دیگران برایم تعریف کردهاند که موج انفجار محمدجواد را بهطرف بالا پرتاب کرد و به زمین انداخت. سجاد نیز با دو ترکش یک قسمت از ناحیه پیشانی و دستش از بین می رود. در آن زمان، محمدجواد 8 ساله و سجاد نیز شش سال و چند ماهی سن داشتند و تماشاگر آن بازی فوتبال بودند با عده زیادی از بازیکنان و فوتبالیست ها مورد حمله قرار گرفتند و شهید شدند.
پدر شهیدان مظفری با بیان اینکه خانواده آن ها در میان شهدای فوتبال چوار بیشترین شهید را داده است؛گفت: خداوند ما را لایق دانسته که امتحان سختتری بگیرد، در میدان فوتبال بیشترین شهید را خانواده ما داده است، فرزند برادرم خسرو مظفری که تنها یک پسر بنام خلیل داشت نیز در میدان فوتبال چوار به درجه رفیع شهادت نائل آمد.