کد خبر 158751
۱ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۲:۱۴

فرمانده شهیدی که تا آخرین نفس کمک‌رسان رزمنده ها بود

فرمانده شهیدی که تا آخرین نفس کمک‌رسان رزمنده ها بود

مردانگی و شجاعت شهید یدالله کلهر او را به فرمانده برجسته‌ای تبدیل کرده بود که در حال کمک به همرزمانش به درجه شهادت نائل آمد.

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی حیات؛ از نخستین طلیعه حرکت های انقلابی به صف انقلابیون پیوست و پس از پیروزی انقلاب تا  قائم مقامی لشكر 10 سيدالشهدا پیش رفت، کمک به مردم محروم و مستضعف و دستگیری از افراد محروم و کم برخوردار جامعه از ویژگی های آشکار او بود. نخستین کسی بود که در مسجد بابا سلمان، تکبیر و شعار مرگ بر شاه سر داد و مردم را به مبارزه علیه شاه ترغیب کرد.

این بزرگ مرد شهید یدالله کلهر نام دارد. در سوم شهریور سال 1333 در روستای باباسلمان از توابع شهريار چشم به جهان گشود. وی رفتاری بزرگ منشانه داشت و مردانگی و شجاعت با جانش آمیخته بود به طوری وضعیت سخت زندگی در روستا و دیدن فقر و تنگدستی مردم، آتش عشق به برقراری عدالت و مبارزه را در درون او شعله ور می کرد.

در زندگی اش از هیچ تلاشی کوتاهی نمی‌کرد همانطور که پدرش گفت: از همان کودکی در کارهای دامداری به ما کمک می کرد. بسیار زرنگ و کاری بود. از همان بچگی یادم می آید که شجاع و نترس بود. در بازی ها میان بچه ها محبوب بود و همه به او علاقه داشتند. با همه شادابی و فعال بودن هرگز ندیدم با کسی دعوا و درگیری داشته باشد و این یکی از خصوصیت‌های مشخص این شهید بود. هر کس به دنبالش می آمد و می‌گفت برای ورزش برویم، می‌گفت: یا علی، خلاصه هیچ وقت از ورزش و بازی روی گردان نبود. اما با این همه خیلی پرحوصله و پر دل بود.


دوران دانش آموزی شهید یدالله کلهر 

 یدالله دوران دبستان را در روستا گذراند. سپس برای ادامه تحصیل به شهریار علیشاه عوض رفت و تا کلاس نهم درس خواند و بعد به خاطر مشکلات راه و دوری مدرسه به تحصیل ادامه نداد. در دوران تحصیل، همیشه درسش خوب و جزو شاگردان ممتاز بود.

فعالیتهای انقلابی شهید یدالله کلهر

شهید کلهر در سال 1353 به خدمت سربازی رفت و در نخستین روزهای شکل گیری حرکت های انقلابی، به صف انقلابیون پیوست او  از جمله بنیانگذاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منطقه کرج به شمار می‌رود. در فروردین ماه 1358 به دنبال تحرکات ضد انقلاب در کردستان به سرپرستی یک گروه عازم آن جا می‌شود و مدتی به نبرد علیه ضد انقلاب ها می‌پردازد. 

مردانگی و شجاعتش زبانزد بود. پس از پيروزی انقلاب در تشكيل پايگاه‌های دفاعی و كميته‌ها در مساجد برای حراست از دستاوردهای انقلاب در محل سكونت خود، نقش رهبری داشت.

شهيد كلهر در آزادسازي شهر سنندج به فرماندهي عمليات شهر تكاب منصوب شد. در همان روزهای نخست جنگ، جبهه «فياضيه» در آبادان را تشكيل داد و مدتها به عنوان فرمانده محور جبهه فياضيه مشغول خدمت شد.

در عمليات «طريق القدس» با سمت فرمانده گردان وارد عمل شد و سپس جانشين تيپ«المهدی» شد. در عمليات فتح المبين، بيت المقدس و رمضان، به عنوان فرمانده لشكر 27، مسئول محور و در والفجر مقدماتی، جانشين تيپ نبی اكرم(ص) بود.


خاطره ای از  دکتر حسن حیدری نراقی درباره شهید یدالله کلهر 

حسن حیدری نراقی می‌گوید: در عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه، داشتم خودم را به سه راهی مرگ، کنار کانال ماهی که زیر آتش گلوله بود میرساندم. وارد سنگر کوچکی شدم. سردار کلهر را دیدم که داخل آن نشسته و در حال باز کردن کاوری بود که برای التیام زخمهای قبلی بدنش بسته بود.

با دیدنش خیلی خوشحال شدم. سلام احوال پرسی کردم و کنارش نشستم. همینطور که حاج یدالله بدنش را که پر از جای بخیه تیر و ترکش بود ماساژ می‌داد تا بتواند حرکت کند، یک ساعتی را با هم درخصوص وضعیت و موقعیت گذشته و حال صحبت کردیم. بعد از تمام شدن حرفهایمان، قرار شد من بروم قرارگاه و ایشان هم برود سمت سنگرهای نونی شکل نزدیک رودخانه. چون دو تا وسیله نقلیه داشتیم، بعد از روبوسی و حلالیت گرفتن، از یکدیگر جدا شدیم. من سوار موتور شدم و ایشان سوار ماشین جیپ شد و من هم سوار بر موتور، با کمی فاصله راه افتادم به سمت قرارگاه.

بین راه، یک خمپاره 120 در نزدیکی‌ام خورد و تعدادی از رزمنده ها که اطرافم بودند به شهادت رسیدند. من هم همانطور که در حال حرکت بودم، به زمین خوردم و تا آمدم خودم را جمع و جور کنم حاج یدالله را دیدم که بالای سرم ایستاده و دارد کمکم می‌کند که خودم را پیدا کنم. بعد از کمک به مجروح ها و رفع عیب موتورسیکلتی که حالا دیگر دسته کلاج هم نداشت، با سردار کلهر دوباره کنار نونی ها خداحافظی کردم و حدود نیم ساعت بعد به قرارگاه رسیدم. بلافاصله بعد از رسیدن به قرارگاه، در کمال ناباوری خبر شهادت شهید کلهر را شنیدم.

او بعد از آنکه به ما کمک کرده و از ما جدا شده بود، کنار همان سنگرهای نونی شکل، خمپاره‌ای به ماشینش اصابت کرده بود و همانجا به فیض شهادت رسیده بود.

روحش شاد و یادش گرامی که تا آخرین نفس به فکر کمک به رزمندگان بود.

علی فضلی فرمانده لشکر 10 سیدالشهدا درباره شهید یدالله کلهر گفت: «یدالله از ما جدا شده بود. پس از چند ساعت خبر رسید که مجروح شده. پس از آن ایشان را به بیمارستان صحرایی منتقل کردند. اما به علت عمیق بودن جراحت، او را به بیمارستان بقایی انتقال دادند. با وجود تلاش های پزشکان و مقاومت 24 ساعتی که یدالله به علت بنیه قوی فیزیکی داشت، در اثر اصابت ترکش دچار مرگ مغزی شد و به شهادت رسید.»


در قسمتی از وصیت نامه شهید یدالله کلهر آمده است:

خدایا! من خواهان شهادتم نه به این معنی که از زندگی کردن در این دنیا خسته شده‌ام و خواسته باشم خود را از دست این سختی‌ها و ناملایمات دنیوی خلاص کنم، بلکه می‌خواهم شهید شوم تا اگر زنده‌ام موجودی نباشم که سبب جلوگیری از رشد دیگران شوم تا شاید خونم بتواند این موضوع را جبران کند و نهال کوچکی از جنگل انبوه انقلاب را آبیاری کند.

می‌خواهم شهید شوم و خونم را  به سرور شهیدان، امام حسین (ع)تقدیم کنم تا گواهی دهد که من مانند مردم کوفه نیستم و رهرو راهش بوده‌ام. ای بهتر از همه دوست‌ها و یارها! مرا دریاب. ای معشوقم، مرا تو خوش بخوان. من انسانی گناهکار و روسیاه هستم. مرا فراخوان که دیگر نمی‌توانم صبر کنم و صبرم به پایان رسیده است.


سرانجام شهید یدالله کلهر در عمليات «كربلای 5»،که  قائم مقام لشكر 10 سيدالشهدا (ع) بود، در اول بهمن ماه سال 1365 در منطقه شلمچه دعوت حق را لبیک گفت و به فیض شهادت نائل آمد. 


لازم به ذکر است کتاب هایی با نام«غریبه» به قلم داوود بختیاری دانشور، کتاب«نشان‌پنجم» به قلم حسین فتاحی، کتاب«مردی از جنس علی» به قلم داریوش ذوالنوریان از جمله کتاب هایی هستند که درباره زندگینامه شهید کلهر به رشته تحریر درآمده است.
 

برچسب‌ها