کد خبر 151598
۱۵ آذر ۱۴۰۰ - ۱۱:۴۱

گفت‌وگو با برادر و همکار شهیده مدافع سلامت، زهرا عبداللهی

قصه فداکاری خانواده مدافع سلامت

قصه فداکاری خانواده مدافع سلامت

به گزارش حیات طیبه، اکبر عبداللهی گفت: هیچ چیز به اندازه وضعیت نابسامان درمانی و کمبود امکانات و تجهیزات بیمارستان‌ها او را رنج نمی‌داد. از این که در ایام کرونا، افراد مبتلا از روی ناچاری در راهرو اورژانس مورد معاینه قرار می‌گرفتند، بسیار ناراحت می‌شد. زهرا بعد از آن که تعداد قربانیان افزایش یافت، ورد زبانش این بود که کاش روزی برسد که مبتلایان کرونا به حداقل برسد. می‌گفت؛ جامعه پزشکی و پرستاری مقابل خانواده بیماران کرونا شرمنده هستند.

از روزی که ایران اسلامی با موج جهش یافته ویروس کرونا دست به گریبان شد، نگاه‌ها به دستان نجات‌بخش پزشکان و کادر درمان دوخته شد. آن‌ها در مبارزه‌ای به گستردگی سرزمین ایران شرکت جستند. مخاطرات و دشواری‌های این جنگ کمتر از دوران دفاع مقدس نبوده و نیست. کادر درمان در این مسیر، ماموریت خطیر نجات جان هزاران شهروند گرفتار این ویروس را بر دوش دارند، ماموریتی که در آن سلامتی خود را نیز به خطر انداخته‌اند. درمیان کادر پزشکی و درمانی حاضر در خط مقدم نبرد با کرونا، نام شماری از یادگاران دوران دفاع مقدس به چشم می‌خورد. این گروه از پزشکان و پرستاران با الهام از تجربه امدادگری دوران جنگ و با همان عشق و اخلاص، برای دفاع از سلامتی مردم آستین همت بالا زده‌اند. گویی برای این خادمان عرصه درمان، بحران کرونا میدان امتحان جدید بود تا با تأسی به تفکر ایثار و فداکاری 8 سال دفاع مقدس این بار در جبهه‌ای جدید برای حفظ آرامش و سلامتی مردم جان‌فشانی کنند. در ادامه سلسله گفت‌وگو با خانواده ایثارگران فعال در جبهه مدافعان سلامت این بار سراغ خانواده‌ای رفتیم که سه عضو خویش را در این عرصه از دست داده است. خانم زهرا عبداللهی که قهرمان این خانواده است از خادمان ایثارگر بیماران کرونا بوده است که جان عزیز خویش را در راه نجات هموطنان گرفتار از دست می‌دهد و پس از او مادر و پدر گرامی‌اش بر اثر ابتلا به ویروس
منحوس فوت می‌کنند اکبر عبداللهی برادر شهید مدافع سلامت زهرا عبداللهی از سرگذشت این بانوی فداکار می‌گوید:

آقای عبداللهی خواهر گرامی‌تان چه مراحلی را در زمینه تحصیلی و حرفه ای گذرانده بود؟

ایشان در رشته بهیاری تحصیل کرده بود. وقتی تحصیلات و مطالعاتش را تکمیل کرد، در آزمون استخدامی تامین اجتماعی شرکت کرد و با موفقیت در این آزمون پذیرفته شد. بیشترین دوران فعالیت حرفه‌ایش در این بخش سپری شد. او در مجموع 25 سال سابقه در جرگه کادر درمان تامین اجتماعی داشت.

اخلاق و رفتار ایشان در محیط  خانواده و محل کار چه‌گونه بود؟

اکنون که  دار دنیا را ترک کرده است، راحت‌تر می‌توانم در خصوص رفتار و اخلاقیات او سخن بگویم. زهرا خانم در محیط خانواده و فامیل، به‌خاطر پختگی و درایتی که در روابط‌اش با بستگان و آشنایان داشت، نقش یک راهنما و مرجع را برای همه ما ایفا می‌کرد.

دوست دارم، اخلاق و خصوصیات او در محیط محل کار را از همکارانش بپرسید. محل کارمن و خواهرم یکی بود. من راننده آمبولانس مرکز درمانی بودم. زهرا نیز به عنوان بهیار فعالیت داشت. من وقتی رضایت و علاقمندی مدیران و همکاران را از عملکرد او می‌شنیدم واقعاً احساس غرور می‌کردم. اکثراً در زمان استراحت برای دیدار او به بخش  می‌رفتم و از نزدیک شاهد و ناظر سخت‌کوشی او برای رفع گرفتاری بیماران بودم.

زهرا به معنای واقعی، عاشق حرف‌هاش بود. همین عشق به شغل خویش باعث می‌شد  کمبودها، فشارها و تنش‌های محیط کار را تحمل کند. بارها با صحنه‌های ناشی از برخورد تند و عصبانیت برخی بیماران با او روبه‌رو شده بودم. بعضی وقت‌ها طاقت و تحمل من از دیدن این تنش‌ها در محیط  بیمارستان سر می‌رفت اما زهرا با آرامش، بیماران را تسکین می‌داد. لابد شما هم این صحنه‌ها را تجربه کرده‌اید که نوع رفتار پزشکان و پرستاران چه اندازه در کاهش  درد و اضطراب بیماران تأثیر دارد.

در زندگی فردی، زهرا اهل  تصمیم‌ها و انتخاب‌های احساسی نبود. ترسی از موانع و مشکلات مسیر زندگی به دل راه نمی‌داد. او سال‌های طولانی به خدمت در مناطق و شهرهای مرزی مبادرت کرد. رنج  دوری از بستگان و خویشاوندان را به جان خرید. طولانی‌ترین مأموریت را در بوشهر به مدت 15 سال گذراند. تلاش و پشتکارش در مجموعه  درمانی بوشهر به گونه ای بود که مدیرانش مانع بازگشت او شده بودند. تحمل  دوری او برای مادرم خیلی سخت بود اما چون از عشق خواهرم به حرفه‌اش خبر داشت، هیچ گاه مانع فعالیت او نمی‌شد. بچه‌هایش را نگه داری می‌کرد و نیازهای خانواده‌اش را تأمین  می‌کرد و با این حمایت‌ها، زهرا سال‌های طولانی فعالیت  در منطقه محروم جنوب را با موفقیت به انجام رساند و در نهایت به چهره‌ای برگزیده در جمع کادر درمان تبدیل شد.

از طرح و برنامه‌های این شهید مدافع سلامت هم با خبر بودید؟ در زندگی و فعالیت حرف‌های خود چه آرزوهایی داشت؟

واقعاً هیچ چیز به اندازه وضعیت  نابسامان  درمانی و کمبود امکانات و تجهیزات بیمارستان‌ها او را رنج نمی‌داد. از این که در ایام کرونا، افراد مبتلا از روی ناچاری در راهرو اورژانس مورد معاینه قرار می‌گرفتند، بسیار ناراحت می‌شد. زهرا بعد از آن که تعداد قربانیان افزایش یافت، ورد زبانش این بود که کاش روزی برسد که مبتلایان کرونا به حداقل برسد. می‌گفت؛ جامعه پزشکی و پرستاری مقابل خانواده بیماران کرونا شرمنده هستند.

با وجود همه مشکلات، زهرا در زندگی فردی، کاملاً امیدوار بود. بارها شنیده بودم که برای سال‌های آینده سناریوهای زیادی در زندگی تهیه کرده بود. عاشق شهر اصفهان بود همیشه می‌گفت روزی که بازنشست شوم همراه فرزندان و همسرم به این شهر تاریخی و زیبا خواهم رفت.

نام زهرا خانم در لیست قهرمانان مدافع سلامت ثبت شده است ایشان در دوران سخت امتحان کرونا چه اقداماتی داشتند؟

او در طول شیوع کرونا به همراه جمعی از همکارانش همه توان خود را برای کنترل این ویروس بسیج کرده بودند. حقیقتاً تعداد بیمارانی که در سایه فداکاری امثال او نجات یافتند، زیاد است. تا آ نجا که من اطلاع دارم، او در محیط پراسترس به‌ویژه در دوران کرونا به همکارانش خیلی روحیه می‌داد و تلاش می‌کرد ناامیدی و ترس آنها از گرفتار شدن در دام کرونا را دور سازد.

ماجرای ابتلایشان به کرونا از چه زمانی آغاز شد و شما چه‌طور متوجه شدید؟

هما نطور که اشاره کردم پرسنل مراکز درمانی طی دو سال اخیر، در وضعیتی بسیار خطرناک فعالیت کردند. آنها در حالی به درمان و مداوای مبتلایان کرونا مبادرت می‌کردند که خودشان هر لحظه در معرض ابتلا به این ویروس قرار داشتند. خواهرم به دلیل تماس مستقیم با افراد مبتلا به کرونا خودشان دچار شدند. یادم هست ابتلای او در وهله اول با علائم ساده مثل سرماخوردگی بروز و ظهور کرد اما به تدریج حال او رو به وخامت گذاشت. با گرفتار شدن زهرا به کرونا، مادرم و پدرم نیز مبتلا شدند. اتفاق عجیب این بود که بعد از گذشت چند روز پدرم موقتاً خوب شد اما زهرا به دلیل این که ریه‌اش بیش از حد درگیر بود از دنیا رفت. سه روز بعد هم مادرم را از دست دادیم و در حالی که هنوز سوگوار مادر بودم که ناگهان پدرم نیز از دنیا رفت.کرونا بیشترین ضربه را به من و خانواده وارد کرد.

زندگی شهیدان مدافع سلامت سرشار از خاطره است. در ذهن شما کدام یک از این خاطرات ماندگار شده است؟

چنان‌که اشاره کردم ما خاطرات مشترک زیادی داریم. اما در میان اتفاقات مختلف، خاطره‌ای که همیشه در ذهن من زنده است، هدیه و سوغاتی است که او به همسر و شریک زندگی من تقدیم کرد. انگشتری متبرک به حرم امام رضا(ع) که خیلی برای من ارزش دارد. زهرا واقعا برای همه ما یک فرشته بود.

به نظر شما چطور می‌توان پیام  فداکاری مدافعین سلامت را به نسل‌های آینده منتقل کرد؟

این سوال شما به نظرم بیش ازهمه به محیط تربیتی  و آموزش بچه‌ها برمی‌گردد. خانواده نقش مستقیم در فرهنگ‌سازی دارد. شخصیت اجتماعی فرزندان ابتدا در میان خانواده شکل می‌گیرد. در مرحله بعد هست  که وظیفه  و ماموریت ما شروع می‌شود که همه باید تلاش خود را بکار ببندیم تا نسل جوان که قطعاً دوستدار آگاهی از زندگی قهرمانان و ایثارگران این کشور است، به شناخت واقعی درباره شهیدان مدافع  سلامت و شهدای مدافع امنیت دست یابند.

انتهای پیام/

برچسب‌ها