کد خبر 151436
۲۳ آبان ۱۴۰۰ - ۱۵:۰۲

گفت‌وگو با خانم مرضیه صیدآبادی فرزند جانباز دفاع مقدس و مدافع سلامت

هنوز ارزش فداکاری کادر درمان در ایام کرونا به خوبی درک نشده

هنوز ارزش فداکاری کادر درمان در ایام کرونا به خوبی درک نشده

مرضیه صیدآبادی گفت: با آن که مدیران مختلف در دو سال اخیر قول و وعده‌هایی را به کادر درمان داده‌اند، اما در صحنه عمل، همه پرسنل و کادر درمان منتظر برداشتن قدم‌های جدی هستند. این حمایت از نیروهای درگیر بیماری کووید می‌بایست در هر دو جهت معنوی و مادی صورت بگیرد.

به گزارش حیات طیبه، از روزی که ایران اسلامی با موج جهش یافته ویروس کرونا دست به گریبان شد، نگاه‌ها به دستان نجات‌بخش پزشکان و کادر درمان دوخته شد. آن ها در مبارزه‌ای به گستردگی سرزمین ایران شرکت جستند. مخاطرات و دشواری‌های این جنگ کمتر از دوران دفاع مقدس نبوده و نیست. کادر درمان در این مسیر، ماموریت خطیر نجات جان هزاران شهروند گرفتار این ویروس را بر دوش دارند، ماموریتی که در آن سلامتی خود را نیز به خطر انداخته‌اند. درمیان کادر پزشکی و درمانی حاضر در خط مقدم نبرد با کرونا، نام شماری از یادگاران دوران دفاع مقدس به چشم می‌خورد. این گروه از پزشکان و پرستاران با الهام از تجربه امدادگری دوران جنگ و با همان عشق و اخلاص، برای دفاع از سلامتی مردم آستین همت بالا زده‌اند. گویی برای این خادمان عرصه درمان، بحران کرونا میدان امتحان جدید بود تا با تأسی به تفکر ایثار و فداکاری 8 سال دفاع مقدس این بار در جبهه‌ای جدید برای حفظ آرامش و سلامتی مردم جان‌فشانی کنند. در ادامه سلسله گفت‌وگو با خانواده ایثارگران فعال در جبهه مدافعان سلامت این بار سراغ خانم مرضیه صیدآبادی فرزند جانباز دفاع مقدس رفتیم.

خانم صیدآبادی به لحاظ تحصیلی و علمی چه مراحلی را گذرانده‌اید؟

من دوران دبیرستان را در مدرسه  نمونه دولتی«سوره » آبیک گذراندم، سال 84 در دانشگاه سراسری علوم پزشکی کرج  قبول و سال 88  فارغ‌التحصیل  شدم. بعد از این، سال 93 کارشناسی ارشد را در رشته مراقبت‌های ویژه پرستاری از دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی کسب کردم. در حال حاضر نیز دانشجوی دکتری تخصصی مدیریت آموزشی هستم.

به لحاظ کار میدانی، فعالیت حرفه‌ای‌تان را از چه زمانی شروع کردید؟

در مراکز درمانی و بیمارستانی مختلف در زمینه‌های گوناگون فعالیت داشته‌ام. مدتی سوپروایزر بالینی و آموزشی  بیمارستان  امام حسن مجتبی(عبودم. به مدت یک‌سال به عنوان مدیر پرستاری و سوپروایزر آموزشی بیمارستان تخصصی ولیعصر(عجآبیک مشغول خدمت  بودم.
از سال 91 کار تدریس دروس تئوری، عملی و بالینی را در دانشکده  فوریت‌های پزشکی عهده‌دار شدم.  در حال حاضر نیز مسئول «وقایع غیرمنتظره درمانی» دانشگاه علوم پزشکی البرز و کارشناس نظارت بر بیمارستان‌ها و مراکز درمانی دانشگاه علوم پزشکی البرز هستم.

در مسیر کسب تخصص و مهارت‌های علم پزشکی مشوّق و راهنما هم داشتید؟

بزرگترین حامی من در روزهای سخت، خانواده‌ام بودند. نه تنها پدر و مادرم پشتیبان من  بودند،  بلکه همسرم که در مرکز اصلی کرونا در بیمارستان امام علی(عفعالیت می‌کند، از هیچ کمکی دریغ نکرده است. من واقعا دوران پر فراز و نشیبی را گذرانده‌ام. بعد از شیوع بیماری کووید  مدام درگیر  بازدید و نظارت‌ها و اجرای دستورالعمل‌ها بوده‌ام. به طور طبیعی، اتفاقات مربوط به  مرگ  و میر مبتلایان کرونا تأثیرات زیادی بر روحیه من و همکارانم می‌گذاشت.  شرایط  ما در مقابله با شیوع بیماری کرونا بسیار حاد بوده است. در این مدت برای تأمین امکانات و کمک به نجات مبتلایان خیلی تقلا کردیم.  واقعا لحظات نفس‌گیری را سپری کردیم  بسیاری  از  بچه‌ها در مراکز درمانی دچار ناراحتی روحی عمیق شدند.  در این میان، اگر حمایت خانواده‌ها  نبود، تحمل آن همه استرس برای ما غیرممکن بود .همسر و پدر و مادرم دائماً با من در تماس بودند.  تشویق‌های معنوی و روحی آنها استرس را  از من دور می‌کرد. در آن روزهای پراسترس، اعضای خانواده  همواره از اهمیت و ارزش مأموریتی که ما برای نجات  بیماران داشتیم، می‌گفتند و من از صحبت‌های آنها انرژی می‌گرفتم و اعتماد به نفس‌ام برای ادامه کار چند برابر می‌شد.

طی این مدت خود شما هم به کرونا مبتلا شدید؟

به لطف الهی با مراقبتی زیادی که داشتم، مبتلا نشدم. با این حال اعضای خانواده‌ام  همگی درگیر کووید شدند. در این مدت بیش‌ترین  نگرانی من متوجه پدرم بود که ریه اش در دوران جنگ آسیب دیده است. روزهایی که اعضای خانواده مبتلا به بیماری شدند، برای من خیلی سخت گذشت، چون از یک طرف باید مسئولیت‌های خویش در بیمارستان را انجام می‌دادم و از طرف دیگر با وضعیت شکننده‌ای که پدر داشت، برای تسریع در بهبودی خانواده  تلاش می‌کردم.

پدر چه مدت در جبهه حضور داشتند؟

ایشان همه ایام دفاع مقدس را در جبهه حضور داشتند. مادرم و اعضای فامیل می‌گویند،  طی هشت سال جنگ به ندرت پدر را می‌دیدند. در عملیات‌های مختلفی که حضور داشتند و جراحات زیادی بر بدن ایشان وارد شده است. کلی ترکش در بدنشان هست.

ریه سمت راست ایشان بر اثر مصدومیت  شیمیایی  به‌طور کامل از بین رفته و الان فقط با یک ریه زندگی می‌کند. به این دلیل من در دوره شیوع کووید خیلی نگران سلامتی ایشان بودم اما خدا را شاکرم که تاکنون بواسطه مراقبت‌های  دقیق توانست از خطر این بیماری دور بماند و حتی مشوّق من در انجام ماموریت‌های درمانی باشد.

برخی کارشناسان گفته‌اند، فعالیت کادر درمان در ایام کرونا تکرار صحنه‌های امدادگری دوره جنگ تحمیلی بود، شما هم بر این نظر هستید؟

باور کنید من وقتی همکارانم را می‌دیدم که چه طور با کم‌ترین امکانات برای زنده نگه داشتن بیماران تقلا می‌کنند و برای کمک رساندن به افراد گرفتار استراحت را بر خود حرام کرده‌اند، خاطرات دوران فداکاری در میدان جنگ برایم تداعی می‌شد. در ابتدای ورود ویروس، ما هیچ  نقشه راه یا پروتکل ثابتی در دست نداشتیم. کمبود دارو، کمبود تجهیزات پزشکی وکمبود نیروی ماهر و مسلط به موقعیت این بیماری، همگی دست به دست هم داده بود تا نظام درمانی ما زمین گیر شود. پدرم که جانباز است بسیاری از روزها  با من در تماس بود و کاملاً از اوضاع و احوال بیمارستان باخبر بود، دائم می‌گفت؛ دخترم شما الان در خط مقدم یک نبرد حضور دارید، مبادا روحیه‌تان را ببازید و پا پس بکشید. شما می‌دانید که هر پیک کووید شوک تازه‌ای را بر مراکز درمانی و کادر پزشکی و پرستاری ما وارد می‌کرد تا به این لحظه که قریب 6 موج کرونا را پشت سرگذاشته ایم،  هنوز بسیاری از همکاران فرصتی برای انجام یک سفر پیدا نکرده‌اند.

خانم صیدآبادی، آحاد مردم و مسئولان از مسئولیت پرمخاطره کادر درمان در این مدت آگاهی پیدا کرده‌اند و دغدغه‌شان این است که پس از این، جامعه و نظام باید دین خود را به این قشر فداکار ادا کند، به نظر شما چگونه می‌توان حقوق، اعتبار و جایگاه این قشر را تقویت و احیا کرد؟

به موضوع  مهمی اشاره کردید،  تصور اغلب همکاران این است که جایگاه آنها به‌ویژه ارزش کاری که در این دو سال برای نجات مردم گرفتار کرونا انجام دادند، هنوز  به خوبی درک نشده است .با آن که مدیران مختلف در دو سال اخیر قول و وعده‌هایی را به کادر درمان داده‌اند، اما در صحنه عمل، همه پرسنل و کادر درمان منتظر برداشتن قدم‌های جدی هستند. این حمایت از نیروهای درگیر بیماری کووید می‌بایست در هر دو جهت معنوی و مادی صورت بگیرد.

من شخصاً از برخی قضاوت‌ها و رفتارها با کادر درمان به ویژه در فضای مجازی آزرده‌ام. متأسفانه مطالبی بدون تحقیق در خصوص عملکرد تیم‌های درمان منتشر می‌شود یا آن که برخی از موارد اهمال و اشتباه پرسنل بیمارستان به کل این جامعه تعمیم داده می‌شود.  ما طی دو سال اخیر، در بیمارستان و درمانگاه‌ها شاهد برخوردهای تند بیماران یا خانواده‌های آنها با کادر درمان بودیم اغلب آنها به دلیل کمبود امکانات یا ناکافی بودن ظرفیت پذیرش بخش‌ها زبان به اعتراض می‌گشودند.  اما این قضاوت در بیرون از بیمارستان که کادر درمان فقط با انگیزه مالی به بیماران خدمات می‌دهند، بی‌انصافی و جفا به همه کسانی است که در این دو سال زندگی و جان خود را وقف درمان و نجات هموطنان کردند. فعالیت کادر درمان در بخش‌های کرونا پراسترس‌ترین شغل در سطح جهانی به حساب می ‌آید. اگر پای عشق و علاقه درمیان نباشد کسی نمی‌تواند این شرایط را تحمل کند.

با تجربه‌ای که در این مدت کسب کرده‌اید فکر می‌کنید، جامعه ایران که هنوز با موج‌های تازه کووید دست به گریبان است، برای عبور از این چالش چه باید بکند؟

به لطف الهی پروژه  موفق  واکسیناسیون تا حدی  بار سنگین کادر درمان را کاهش داده است.  به چشم دیدیم که بعد از انجام واکسیناسیون چقدر آمار قربانیان و مبتلایان تنزل یافت. اما یکی از نگرانی‌های جدی این است که متأسفانه وقتی یک پیک کرونا را پشت سر می‌گذاریم  و  ضریب خطر بیماری پایین می‌آید، مراقبت‌ها و حساسیت‌های مردم کنار گذاشته می‌شود و دوباره شاهد برگزاری اجتماعات و فعالیت‌های گروهی بدون رعایت پروتکل‌های درمانی هستیم. می‌دانید هنوز نه تنها ایران بلکه کل جامعه بین‌المللی از خطر شیوع کووید خلاص نشده‌اند. از طرفی با شروع فصل سرما  بیما‌ری‌هایی که افراد را در معرض ابتلای  دوباره به کرونا  قرار می‌دهند، بروز پیدا می‌کنند. مثل، آنفولانزا یا سرماخوردگی که سیستم ایمنی بدن را ضعیف می‌کنند. لذا انتظار و خواسته جدی کادر درمان از شهروندان این است که هموطنان تصور پایان یافتن کووید را کنار بگذارند. یا خیال نکنند که بعد از واکسیناسیون  بی‌نیاز از رعایت پروتکل‌های کرونا  هستند. ما هنوز متأسفانه خبرهای زیادی دریافت می‌کنیم که در مراسم‌ها و اجتماعاتی مثل، جشن‌ها یا مراسم ترحیم جمعیت زیادی مبتلا می‌شوند. نمی‌دانم چرا از کنار این خبرها و اتفاقات به راحتی عبور می‌کنیم.

دوست دارم آخرین موردی که تلاش شما و همکاران‌تان به نجات فرد مبتلا به کرونا منجر شده را برای مخاطبان نشریه تعریف کنید؟

در محیطی که کادر درمان طی این دو سال فعالیت داشتند، حقیقتاً  غم و شادی کنار هم  قرار گرفته بود. همان اندازه که از دست رفتن یک فرد مبتلا موجی از اندوه را ببار می‌آورد،  با  نجات یک هموطن موجی از امید و شادی را در بین پرستاران و پزشکان برمی‌انگیزد. یکی از مواردی که خاطره‌اش  با سوال شما در ذهنم آمد. ابتلای یک خانم ایرانی مقیم آلمان به بیماری بود که برای دیدن خانواده ‌اش به کشور آمده بود. حال ایشان  به‌وخامت گراییده بود.  برای نجات او همکاران ما در کادر درمان چند شبانه‌روز  فداکارانه تلاش کردند. وقتی بهبود پیدا کرد، شادی او و خانواده اش چنان بود که کل فضای بیمارستان را تحت تأثیر قرار داد. بالتبع خوشحالی کادر درمان نیز مضاعف بود، چون ایشان مهمان ایران بودند و موضوع نجاتش از این بیماری جنبه اخلاقی و حیثیتی پیدا کرده بود.

انتهای پیام/

برچسب‌ها