کد خبر 148890
۳۰ آذر ۱۳۹۹ - ۱۴:۱۶

علیرضا ابوالفضلی فینی:

راهم را ادامه دهید

 راهم را ادامه دهید

شهید ابوالفضلی فینی می نویسد: خدایا مرا از سپاهیانت قرار ده، چرا که همانا تنها سپاه تو پیروز است، و مرا از حزب خود قرار ده که تنها حزب تو رستگار است و هم از دوستانت قرارم ده که بر دوستانت ترسی نیست و اندوهگین نمی شوند.

نام و نام خانوادگی: علیرضا ابوالفضلی فینی
تاریخ تولد: 1343/6/1
محل تولد: روستای فین از توابع شهرستان کاشان
نام پدر: ماشاءالله
نام مادر: طاهره
یگان اعزامی: پاسدار
تاریخ شهادت: 1363/9/30
محل شهادت: تنگیسر سنندج
نحوه شهادت: اصابت گلوله (گروه های ضد انقلاب)
مزار: زیارت امام زاده هادی روستای فین

 

بسم الله الرحمن الرحیم

«الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَِّ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَِّه وَ أُولَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ .»

آنان که ایمان آوردند و از وطن هجرت گزیدند و در راه خدا به مال و جانشان جهاد کردند آن ها را نزد خدا مقام بلندتری است و آنان بالخصوص رستگاران و سعادتمندان دو عالمند.

با نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و با سلام بر منجی عالم بشریت و نائب بر حقش امام خمینی و با سلام و درود فراوان به روان پاک تمام شهدای صدر اسلام از کربلای حسین (ع) تا شهدای انقلاب اسلامی ایران و شهدای جنگ تحمیلی و با درود فراوان به خانواده های معظم شهدا وصیت نامه خود را می نویسم.

پدر و مادر عزیزم! از اینکه در زندگی زحمت های فراوانی برای من کشیده اید از شما می خواهم که مرا حلال کنید. مادر جان! منافقان و کافران از رشک و حسد آرزو می کنند که «...ما هم مانند آن ها کافر شویم و ما را بر آنها امتیاز نباشد و همه در کفر برابر مساوی باشیم پس آنان را تا وقتی که در راه خدا هجرت نکنند به عنوان دوست نگیرید و اگر آنها مخالفت کردند آنها را، هر کجا دیدید به قتل برسانید و با آن ها دوستی پیدا نکنید »، مثلاً کافران گویند بیخود، پسرت رفت و کشته شد آنها می خواهند که دل شما را برنجانند و خداوند در این باره می فرماید»: شما مردمان نپندارید که شهیدان خدا مرده اند بلکه آنها زنده هستند و در برابر پروردگارشان روزی می خورند. »

خوب تا اینجا بس(است)، خانواده عزیزم، مخصوصاً مادر و پدر عزیزم! امیدوارم که شهادت من باعث خوشحالی شما باشد و من نمی گویم که برای من گریه نکنید، گریه بکنید به یاد آن روزی که امام حسین(ع) را در صحرای کربلا شهیدش کردند و آن روز دیگر نه برادری داشت و نه یاوری غیر از خدا، به یاد آرید آن روزی که خانواده حسین(ع) را چقدر اذیت کردند و شما هم برای آن ها گریه کنید.

و هم چنان از خواهرانم! می خواهم که هم چنان زینب(س)  باشید، بعد از حسین(ع)  وقتی زینب(س) را به اسارت بردند زینب(س) شجاعانه ایستاد و سلطنت یزید را سرنگون کرد و همچنان از برادرانم می خواهم که راه من را ادامه بدهید و در کارهایتان صبر داشته باشید و ریشه ظالمان را از زمین برکنید.

«اللهم اجعلنی من جندک فان جندک هم الغالبون و اجعلنی من حزبک فان حزبک هم المفلحون و اجعلنی من اولیائک فان اولیائک لا خوف علیهم ولا هم یحزنون . »

خدایا مرا از سپاهیانت قرار ده، چرا که همانا تنها سپاه تو پیروز است، و مرا از حزب خود قرار ده که تنها حزب تو رستگار است و هم از دوستانت قرارم ده که بر دوستانت ترسی نیست و اندوهگین نمی شوند.

پدر و مادر و برادرانم و خواهرانم! من از شما می خواهم که من را حلالم کنید و همچنان از اهل محل می خواهم که اگر روزی بدی به شما کردم مرا حلالم کنید و من از همه شما می خواهم که سنگر نماز جمعه ها را پر کنید، خداحافظ.

و شما یک ماه روزه برای من بگیرید، امام را دعا کنید.

خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی، تو را به جان مهدی، خمینی را نگهدار.

24 بهمن سال 1361 شهرک دارخویین.

علیرضا ابوالفضلی

 

اننهای پیام/

برچسب‌ها