کد خبر 251867
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۱۰:۴۳

از شهدا بیاموزیم:

شهید هادی مانند پروانه دور شمع وجودی امام (ره) می چرخید

شهید هادی مانند پروانه دور شمع وجودی امام (ره) می چرخید

«آنجا که حضرت امام مشغول سخنرانی بودند. ابراهیم میگفت صاحب این انقلاب آمد، ما مطیع ایشانیم، از امروز هر چه امام بگوید همان اجرا می شود، از آن روز به بعد ابراهیم خواب و خوراک نداشت.»

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات؛ کتاب «سلام بر ابراهیم 1» از آن کتابهای خواندنی است که وقتی دستت می گیری، نمیتوانی آن را زمین بگذاری. این کتاب که دربردارنده 69 روایت از زندگی و زیست مملو از نور شهید مفقودالاثر ابراهیم هادی است؛ حاصل بیش از 50 ساعت مصاحبه با خانواده و نزدیکان این شهید راهنما است. هر چقدر بیشتر با زندگی شهدا آشنا می شویم بیشتر به این جمله می رسیم که «آنان خاص بودند» چراکه در موقعیتهای مختلف به انسانی‌ترین شیوه ممکن برخورد می کردند؛ همچنین علاقه به امام خمینی (ره) از ویژگی بارز همه شهدا است تا جایی که آن را در سلوک زندگی شان می بینیم. در برشی از این کتاب می خوانیم:

شهید ابراهیم هادی و پشتیبانی از ولایت 

«اوایل بهمن بود، با هماهنگی انجام شده مسئولیت یکی از تیمهای حفاظت حضرت امام (ره) به ما سپرده شد. گروه ما در روز دوازده بهمن در انتهای خیابان آزادی منتهی به فرودگاه به صورت مسلحانه مستقر شد. صحنه ورود خودرو حضرت امام را فراموش نمیکنم، ابراهیم پروانه وار به دور شمع وجودی حضرت امام می چرخید.

بلافاصله پس از عبور اتومبیل امام بچه ها را جمع کردیم همراه ابراهیم به سمت بهشت زهرا (س) رفتیم. امنیت درب اصلی بهشت زهرا (س) از سمت جاده قم به ما سپرده شد. ابراهیم در کنار در ایستاد. اما دل و جانش در بهشت زهرا (س) بود. آنجا که حضرت امام مشغول سخنرانی بودند. ابراهیم میگفت صاحب این انقلاب آمد، ما مطیع ایشانیم، از امروز هر چه امام بگوید همان اجرا می شود، از آن روز به بعد ابراهیم خواب و خوراک نداشت. در ایام دهه فجر چند روزی بود که هیچکس از ابراهیم خبری نداشت.

تا اینکه روز بیستم بهمن دوباره او را دیدم بلافاصله پرسیدم کجائی ابرام جون؟ مادرت خیلی نگرانه، مکثی کرد و گفت توی این چند روز من و دوستم تلاش میکردیم تا مشخصات شهدایی که گمنام بودند را پیدا کنیم چون کسی نبود به وضعیت شهدا تو پزشکی قانونی رسیدگی کنه. شب بیست و دوم بهمن بود ابراهیم با چند تن از جوانان انقلابی برای تصرف کلانتری محل اقدام کردند. آن شب بعد از تصرف کلانتری ۱۴ با بچه ها مشغول گشت زنی در محل بودیم صبح روز بعد خبر پیروزی انقلاب از رادیو سراسری پخش شد.

ابراهیم چند روزی به همراه امیر به مدرسه رفاه می رفت. او مدتی جزء محافظین حضرت امام بود. بعد هم به زندان قصر رفت و مدت کوتاهی از محافظین زندان بود در این مدت با بچه های کمیته در مأموریتهایشان همکاری داشت ولی رسماً وارد کمیته نشد.

شهید هادی مانند پروانه دور شمع وجودی امام (ره) می چرخید

آبروداری به سبک شهید هادی

ریزبینی و دقت عمل در مسائل مختلف از ویژگیهای ابراهیم بود. این مشخصه او را از دوستانش متمایز میکرد؛ فروردین ۱۳۵۸ بود. به همراه ابراهیم و بچه های کمیته به مأموریت رفتیم خبر رسید فردی که قبل از انقلاب فعالیت نظامی داشته و مورد تعقیب میباشد در یکی از مجتمع های آپارتمانی دیده شده، آدرس را در اختیار داشتیم با دو دستگاه خودرو به اعلام شده رسیدیم. وارد آپارتمان مورد نظر شدیم. بدون درگیری شخص مظنون دستگیر شد.

میخواستیم از ساختمان خارج شویم، جمعیت زیادی جمع شده بودند تا فرد مورد نظر را مشاهده کنند. خیلی از آنها ساکنان همان ساختمان بودند. ناگهان ابراهیم به داخل آپارتمان برگشت و گفت صبر کنید با تعجب پرسیدیم چی شده؟ چیزی نگفت. فقط چفیه ای که به کمرش بسته بود را باز کرد آن را به چهره مرد بازداشت شده بست پرسیدم ابرام چیکار می کنی !؟

در حالی که صورت او را میبست جواب داد ما بر اساس یک تماس و خبر این آقا را بازداشت کردیم؛ اگر آنچه گفتند درست نباشد، آبرویش رفته و دیگر نمی تواند اینجا زندگی کند. همه مردم اینجا به چهره یک متهم به او نگاه میکنند اما حالا دیگر کسی او را نمیشناسد. اگر فردا هم آزاد شود مشکلی پیش نمی آید. وقتی از ساختمان خارج شدیم کسی مظنون مورد نظر را نشناخت به ریزبینی ابراهیم فکر میکردم چقدر شخصیت و آبروی انسانها در نظرش مهم بود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha