به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، بیست و پنجم شوال المکرم، روز شهادت امام جعفر صادق (ع) ششمین پیشوای شیعیام جهان است، امامی که حیات مبارکش، مایه تجدید حیات، تداوم و بقای مکتب تشیع در طول تاریخ بود.
امام همامی که با استحکام بخشیدن به ساختارهای معرفتی، کلامی، معنوی و فرهنگی شیعه بهعنوان تجلی تامه وحی و ولایت حق، زندگی خود را که در مفصل و ملتقای دو دوران تاریک و تباهی افزای «بنی امیه» و «بنی عباس» واقع گشته بود، تماما مصروف در آموزش، روشنگری، تربیت و ایستادن برابر بدعت و باطل و کژاندیشی ها و انحرافات فکری و عقیدتی کرد و دانشگاه حکمت و هدایت و عرفان و اتقان شیعه را در سیره و سلوک پربرکت و کرامت بخش خویش تجسم بخشید و حیات تاریخی تشیع را در گذر زمان بیمه کرد.
از نسل «نور»
«ابوعبدالله جعفر بن محمد (ع) معروف به امام صادق (ع) (جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب) فرزند امام باقر (ع) و امام ششم شیعیان است. امام صادق (ع) در سن ۳۱ سالگی به امامت رسید و مدت امامت آن حضرت ۳۴ سال و طول عمر ایشان ۶۵ سال بوده است.
امامت امام صادق (ع) همزمان با سالهای پایانی حکومت بنیامیه و سالهای آغازین حکومت بنیعباس بود. از آنجا که حکومت امویان در این سالها رو به ضعف و سقوط میرفت و عباسیان نیز استقرار پیدا نکرهد بودند و در ابتدای حکومت خود منش سرکوب را نداشتند، به امام صادق (ع) فرصتی دست داد که نهضت علمی و فرهنگی بزرگی را شروع کرده و پایههای علمی مکتب شیعه را محکم کند.
جامعه اسلامی در زمان آن حضرت از نظر سیاسی - اجتماعی با فراز و نشیبها و تحولات مهمی روبرو بود. امام صادق (ع) از اوضاع آشفته دستگاه خلافت اموی استفاده و برنامه اصلاحی و نهضت فرهنگی خود را آغاز کرد و با توجه به فرصت مناسب سیاسی و نیاز شدید جامعه، دنباله نهضت علمی و فرهنگی پدرش را گرفت و حوزه وسیع علمی و دانشگاه بزرگی بهوجود آورد و در رشتههای مختلف علمی شاگردان بزرگی تربیت کرد.
ایشان در ۱۷ ربیع الاول سال ۸۳ هجری قمری در شهر مدینه به دنیا آمد. برخی منبع تولد ایشان را در سال ۸۰ هجری قمری ذکر کردهاند. پدر بزرگ ایشان امام سجاد (ع)، پدر بزرگوارشان امام محمد باقر (ع) و مادرشان معروف به ام فروه، دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر است.
امام جعفر صادق (جعفر به معنای نهر جاری پرفایده) به مدت ۳۴ سال امامت شیعیان را برعهده داشت و با تلاشهای فراوان توانست احیاگر مذهب شیعه در بین مسلمانان باشد. مدت زمان امامت ایشان با خلافت پنج خلیفه آخر اموی یعنی از هشام بن عبدالملک به بعد و دو خلیفه نخست عباسی سفاح و منصور دوانیقی همزمان بود. از مشهورترین کنیههای ایشان میتوان به ابو عبدالله، ابو اسماعیل و ابو موسی اشاره کرد.
مقام و مکانت علمی «صادق» آل محمد(ص)
امام صادق (ع) القاب زیادی داشت که مهمترین و معروف ترین آنها صادق، به معنی راستگو است. از آنجا که امام ششم در گفتار و رفتار راستگو بود لقب صادق را به ایشان دادهاند. از دیگر لقبهای امام جعفرصادق (ع) میتوان طاهر، صابر و فاضل را نام برد.
ششمین امام شیعیان جهان در میان اهل سنت، از نظر روایت حدیث و فقاهت و افتاء، از موقعیت شامخی برخوردار بوده، به طوری که او را از شیوخ مسلّم ابو حنیفه و مالک بن انس و شمار فراوانی از محدثان بزرگ زمان خود به شمار آوردهاند.
مالک بن انس، رئیس مکتب فقهی مالکی از جمله کسانی است که مدتی در محضر امام صادق (ع) تلمذ کرده است. ابن حجر هیثمی نیز در مقام تمجید از شخصیت علمی امام صادق اشاره به این نکته دارد که افرادی چون یحیی بن سعید، ابن جریح، مالک، سفیان ثوری، ابو حنیفه و شعبه و ایوب فقیه، از آن حضرت نقل روایت نکردهاند.
شیخ مفید مینویسد: آنقدر مردم از دانش حضرت نقل کردهاند که بهتمام شهرها منتشر شده و کران تا کران جهان را فرا گرفته است و از احدی از عـلمای اهلبیت (ع) این مـقدار احادیث نقل نشده است به این اندازه که از آن حضرت نقل شده. اصحاب حدیث، راویان آن حضرت را با اختلاف آرا و مذاهبشان گردآورده و عددشان به چهار هزار تن رسیده است.
ابوحنیفه میگفت: «من هرگز فقیهتر از جعفر بن محمد ندیدهام و او قطعا دانـاترین فرد این امت اسـت.» و حسن بن زیاد میگوید: «از ابوحنیفه پرسیدم: بهنظر تو چه کسی در فقه سرآمد است؟ گفت: جعفر بن محمد.»
بنیان فقهی، کلامی، معارفی و عقیدتی مذهب تشیع
عصر آن حضرت، عصر جنبش فرهنگی و فکری و برخورد فرقهها و نحلهها و مذاهب گوناگون بود. پس از زمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دیگر چنین فرصتی پیش نیامده بود تا معارف اصیل اسلامی ترویج گردد. بخصوص که قانون منع حدیث و فشار حکام اموی باعث تشدید این وضع شده بود. لذا خلأ بزرگی در جامعه آنروز که تشنه هرگونه علم و دانش و معرفت بود، بهچشم میخورد.
امام صادق (ع) باتوجه به فرصت مناسب سیاسی و نیاز شدید جامعه، دنباله نهضت علمی و فرهنگی پدرش را گرفت و حوزه وسیع علمی و دانشگاه بزرگی بهوجود آورد و در رشتههای مختلف علمی و نقلی شاگردان بزرگی تربیت کرد.
امام از فرصتهای گوناگونی برای دفاع از دین و حقانیت تشیع و نشر معارف صحیح اسلام استفاده میبرد. بدینترتیب، شرایطی مناسب پیش آمد و معارف اسلامی بیش از هر وقت دیگر از طریق الهی خود منتشر گشت، بهصورتی که بیشترین احادیث شیعه در تمام زمینهها از امام صادق (علیهالسّلام) نقل گردیده و مذهب تشیع به نام مذهب جعفری و فقه تشیع به نام فقه جعفری خوانده میشود.
نهضت علمی امام؛ نوزایی و تجدید حیات و تشکل تاریخی تشیع
عصر امام صادق (علیهالسّلام) همزمان با دو حکومت مروانی و عباسی بود که انواع تضییقها و فشارها بر آن حضرت وارد میشد، بارها او را بدون آن که جرمی مرتکب شود، به تبعید میبردند. از جمله یکبار بههمراه پدرش به شام و بار دیـگر در عصر عباسی به عراق رفت. یکبار در زمان سفاح به حیره و چند بار در زمان منصور به حیره، کوفه و بغداد رفت.
با این بیان، این تحلیل که حکومتگران به دلیل نزاعهای خود، فـرصت آزار امـام را نداشتند و حضرت در یک فضای آرام به تاسیس نهضت علمی پرداخت، بهصورت مطلق پذیرفتنی نیست، بلکه امام با وجود آزارهای موسمی اموی و عباسی از هرنوع فرصتی استفاده میکرد تا نهضت علمی خود را به راه انـدازد و دلیـل عمده رویکرد حضرت، بسته بودن راههای دیگر بود.
چنانچه امام از ناچاری عمدا رو به تقیه میآورد زیرا خلفا در صدد بودند با کوچکترین بهانهای حضرت را از سر راه خود بردارند. لذا منصور مـیگفت: «هـذا الشجی معترض فی الحلق»؛ جعفر بن محمد مثل استخوانی در گلو است که نه میتوان فرو برد و نه میتوان بیرون افکند.
بر همین اساس خلفا در صدد بودند ولو به صورت توطئه، حضرت را گرفتار و در نهایت شهید کنند. عصر امـام صـادق (ع)، یکی از دورانهای پرشکوه و طلایی در تاریخ تشیع است. در این عصر، تشیع گسترش چشمگیری کرد و بر تعدد شیعیان افزوده گـشت و در اثر آزادی نسبی روابط شیعیان با امام صادق (ع)، آن حضرت توانست فقه و کلام شیعه را توسعه دهـد و اصول و مبانی آن را روشن کـند. نـقش آن حضرت در معرفی مبانی شیعه به حدیبود که مذهب شیعه به نام آن جناب و «مذهب جعفری» شهرت یافت.
امام صـادق (ع) در عـصری زیست که علاوه بر حوادث سیاسی، یک سلسله حوادث اجتماعی و پیچیدگیها و ابهامهای فـکری و روحـی پیـدا شده بود که اسلام را تهدید میکرد. ظهور متکلمان، صوفیه و زنادقه، در زمان امام صادق (ع) رخ داد. دهریونی از قبیل ابنابیالعوجاء، ابوشاکر دیصانی و حتی ابن مقفع وجود داشتند که با آن حضرت به محاجه برخاستند.
مکتبها و نحلههای مختلف فکری، کلامی و فقهی: (جبریه، مشبهه، تناسخیه و...) در مدینه، کوفه، بصره و حتی اندلس شکل گرفتند. امـام صـادق (ع) با در نظرگرفتن نیاز شدید جامعه و آمادگی زمینه اجتماعی مناسب، دنباله نهضت علمی و فـرهنگی پدرش را گـرفت و حوزه علمی وسیعی بهوجود آورد و در رشتههای مـختلف، شاگردان بزرگی تربیت کرد.
از آتش کشیدن خانه امام صادق (ع) تا شهادت
مفضل بن عمر میگوید: منصور دوانیقی برای فرماندار مکه و مدینه حسن بن زید پیام داد: خانه جعفر بن محمد را بسوزان، او این دستور را اجرا کرد وخانه امام صادق(ع) را سوزانید که آتش آن تا به راهرو خانه سرایت کرد، امام صادق (ع) آمد و میان آتش گام برمیداشت و میفرمودند: «اَنَا بنُ اَعراقِ الثَّری، اَنا بنُ اِبراهِیمَ خَلیلِ اللهِ ....» (منم فرزند اسماعیل که فرزندانش مانند رگ و ریشه در اطراف زمین پراکندهاند، منم فرزند ابراهیم خلیل خدا که آتش نمرود بر او سرد و سلامت شد...)
سرانجام منصور نتوانست پیشرفت امام را ببیند و عظمت او را تحمل کند و طرح قتل او را از طریق مسموم کردن تهیه تدارک دید. وی توسط والی خود در مدینه امام را با انگور زهرآلود به شهادت رساند وبعد حیله گرانه به گریه، زاری و عزاداری او پرداخت. اینکه در امر شهادت امام، منصور دست داشته جای شکی برای ما نیست، زیرا که خود بارها گفته بود که او چون استخوانی در گلویم گیر کرده است...
شد آفتاب، چراغ تو ای قریب «بقیع»....
هنگام شهادت، آن حضرت به دو مورد تاکید بسیار فرمودند:
اول: صله رحم
دوم: نماز
و در لحظههای آخر حیات شریف خود فرمود: «ان شفاعتنا لاتنال مستخفا بالصلوة. شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمرد، نمی رسد. سرانجام امام جعفر صادق (ع) در سال ۱۴۸ هجری به دستور منصور عباسی بهوسیله انگور زهرآلود، مسموم و به شهادت رسید. برخی روز شهادت آن حضرت را در ۲۵ ماه شوال دانسته و برخی دیگر آن را در نیمه ماه رجب ذکر کردهاند. اما نظر مشهور علمای شیعه، قول نخست است.
مدفن مطهر امام صادق علیهالسلام در قبرستان بقیع و در جوار ائمه بقیع (علیهم السلام) قرار دارد.
تنها نشد ز زهر ستم آب، پیکرت
تنها نشد ز زهر ستم آب، پیکرت
یک عمر ریخت آتش اندوه بر سرت
هر روز بود روز تو از دود آه شب
هر لحظه ریخت خون دل از دیدهی ترت
چشمت ز دور بود به ذریّه ی رسول
بردند سوی مقتلشان از برابرت
آن شب که شعله گشت ز کاشانه ات بلند
یاد آمد از شکستن پهلوی مادرت
بردند دست بسته تو را چون علی، ولی
سیلی نخورد پشت در خانه همسرت
خصمت نگاه داشت سه ساعت به روی پا
دیگر نبود بسته دو بازوی خواهرت
تیغ ستم سه بار به قتلت کشیده شد
دیگر نخورد چوب به لبهای اطهرت
بودند اهل بیت تو بعد از تو بس عزیز
دیگر اسیر خصم نگردید دخترت
این غم مرا کشد که به شهر مدینه نیست
جز بوسهی نسیم به قبر مطهّرت
غربت نگر که پشت در بسته ی بقیع
صورت نهد به دامن دیوار، زائرت
در حیرتم چگونه کفن شد جنازه ات
چیزی نمانده بود از اندام لاغرت
شاعر: غلامرضا سازگار
نظر شما