کد خبر 249492
۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۰۸:۵۳

گزارش «حیات» از سالگرد شهادت خورشید «آسمان غرب»؛

شهید «علی‌اکبر شیرودی»؛ عقاب بلند پرواز قله‌های جهاد

شهید «علی‌اکبر شیرودی»؛ عقاب بلند پرواز قله‌های جهاد

مقام معظم رهبری در وصفش گفته است: «شیرودی اولین نظامی بود که به او اقتدا کردم.» و شهید دکتر چمران نیز او را «ستاره درخشان جنگ‌های کردستان» خواند. شهیدی که با ثبت رکورد بیشترین ساعت پرواز در کل جهان، با بیش از ۴۰ بار سانحه و بیش از ۳۰۰ مورد اصابت گلوله به هلی کوپترش، هنوز هم پدیده‌ای شگفت و بی‌تکرار در تاریخ دفاع مقدس است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، هشتم اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۶۰، خورشیدی یگانه و بی‌بدیل، با به خون نشستن در وسط آسمان‌ها، طلوعی دیگر را در شفق سرخ شهادت، آغاز کرد. سیمرغ بلندپروازی که با نام اسطوره‌ای خود و با آفریدن صحنه هایی باورنکردنی و شگفت از شهامت‌ها، رشادت‌ها و جانفشانی‌های افسانه‌ای‌اش، بر بلندای قله حماسه و ایثار تا همیشه بال گشوده و سایه گسترده است. امروز روز مطلع الشمس خونرنگ این فاتح آسمان در آسمانی دیگر است؛ به بلندای آسمان جان، همچون منطق‌الطیر فنای مرغان آفاق عشق و:

 «آخر از پیشان عالی درگهی
چاوش عزت برآمد ناگهی

دید سی مرغ خرف را مانده باز
بال و پر نه، جان شده، در تن گداز

پای تا سر در تحیر مانده
نه تهی شان مانده نه پر مانده... »

شهید سرلشکر خلبان علی‌اکبر قربان شیرودی چهره تابناک هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران و ستاره پرفروغ آسمان غرب از کردستان و کرمانشاه و بازی دراز و سرپل ذهاب، تنها رکورد بالاترین ساعت پروازهای جنگی دنیا و به سلامت گذشتن از ۳۶۰ موقعیت با خطر مرگ قطعی را ازآن خود نکرده بود. او فاتح قله پروازی بلندتر به وسعت آسمان خدا بود. به وقت شهادت، به افق عشق... و ققنوس قاف شهادت را کدام بلندآسمانی بالابلندتر از قله رضای معشوق؟

شهید «علی‌اکبر شیرودی»؛ عقاب بلند پرواز قله‌های جهاد

پیوستن به «آسمان»

«علی‌اکبر قربان شیرودی» روز ۲۵ دی سال ۱۳۳۴ در روستای «بالا شیرود» از توابع شهرستان «تنکابن» متولد شد. وی در کنار تحصیل به کشاورزی می‌پرداخت تا این‌که پس از پایان دوره متوسطه برای ادامه تحصیل عازم تهران شد. سال ۱۳۵۱ و پس از ۲ سال تحصیل در تهران، به استخدام ارتش در آمد. او برای ادامه کار در ارتش، پرواز و خلبانی را انتخاب کرد؛ بنابراین دوره مقدماتی خلبانی را در تهران به پایان رسانده و سپس دوره خلبانی بالگرد جنگنده بل «ای اچ -۱ موسوم به کبرا» را در پادگان اصفهان گذرانده و با درجه ستوانیاری فارغ‌التحصیل شد. وی پس از سه سال خدمت در ارتش، به کرمانشاه رفت و در آن‌جا با خلبان شهید «احمد کشوری» آشنا شد.

سپس دوره هلی کوپتری کبرا را در پادگان اصفهان دید و با درجه ستوانیاری فارغ التحصیل شد. او خلبانی بود متعهد، مسلمان، عاشق مردم مظلوم و ستمدیده، مقلد امام خمینی(ره) و طاغوت ستیز. یکبار در مانوری که قرار شده بود یکی از اعضاء خاندان طاغوت هم در آن شرکت کند، شهید شیرودی تصمیم گرفت با هیلکوپتر خود به جایگاه بزند تا با این عملش، ضمن شهید شدن، آن عضو ناپاک پهلوی را از روی زمین بردارد. اما این مانور هرگز برگزار نشد و شهید شیرودی نتوانست به مقصود خودش برسد.

از زبان «خواهر»

من پنج سال از علی اکبر کوچکتر بودم و زمان شهادتش حدوداً ۲۱ سالم بود. علی اکبر جثه قوی‌ای داشت و خیلی شوخ و مردم‌دار بود. آنقدری که مادرم می‌گفت وقتی علی اکبر با تعدادی از بچه‌ها بازی می‌کند، من از دور می‌بینمش، می‌توانم تشخیص دهم چون بزرگتر بود. بعضی خصوصیات هستند که ذاتاً در یک فرد از بچگی وجود دارد. مثلا او شجاعت و هیبت داشت. همیشه مبصر کلاس بود چون خوب می‌توانست هم کلاسی‌هایش را با خود همراه کند.

اگر می‌دید کسی در درسی مشکل دارد، خودش پیش قدم می‌شد و او را به خانه می‌آورد تا کمکش کند. مدرسه اکبر خیلی دور بود و گاهی که باران می‌گرفت، مادرم می‌دانست او تنها نمی‌آید. حتماً با چند نفر از دوستانش می‌آمد تا در درس کمکشان کند و می‌گفت راه دور است، نمی‌توانند بروند دوباره بیایند. مادرم غذا زیاد درست می‌کرد. اکبر به ما هم حسابی تذکر می‌داد که مراقب خودتان باشید، دوستانم برای دیدن شما به اینجا نمی‌آیند. اگر چیزی می‌خواهید بیاورید بگذارید پشت در اتاق، خودم برمی‌دارم. با اینکه دوستانش هم سن و سال خودش بودند و ۱۱-۱۲ سال بیشتر نداشتند.

پیشنهاد مالی عجیب از سوی معاندین و ضدانقلاب

در زمانی که طی یکی از عملیات‌ها، ضدانقلاب پی در پی آماج حملات دشمن شکن شهید شیرودی قرار می‌گیرد و نجات خود را تنها در گرو خاموشی آتشباری‌های بالگرد علی اکبر می‌بیند، برای شخص او پیغامی می‌فرستند، بدین مضمون که «ما دو راه در مقابل خلبان شیرودی قرار می‌دهیم، یا به ما بپیوندد و در خدمت ما بجنگد که در این صورت ماهیانه صد هزار تومان (سال ۱۳۵۹) به عنوان حقوق دریافت می‌نماید و یا به شهر خود بازگشته و از حضور در جبهه‌ها خودداری کند که در آن صورت مبلغ سی هزار تومان از ما دریافت می­‌دارد. راه سومی هم هست. در صورت نپذیرفتن این دو راه، خلبان شیرودی باید یقین داشته باشد که سر بریده‌اش را برای خانواده‌اش خواهیم فرستاد.»

در همان زمان که شیرودی مشغول پیکار با ضدانقلاب و متجاوزین بعثی بود، جبهه‌ای دیگر نیز از سوی لیبرال‌ها و عوامل دولت موقت و سپس بنی‌صدر در مقابل او تشکیل شد. قلب مهربان او که به عشق اسلام، امام و امت می‌تپید، همواره از کارشکنی‌ها و اخلال آن روباه صفتان به درد می‌آمد و روح بلندش آزرده می‌گشت، امّا طبق قول خودش اگر چه می‌تواند آنان را رسوا و افشا نماید، امّا به خاطر فرمان و اراده حضرت امام(ره) سکوت اختیار می‌کند.

 در آن روزها علی‌اکبر به کردستان می‌رفت برای یاری مردم کرد که ضد انقلاب چه فجایعی به سرشان آورده بودند. اما برخی پشت اکبر حرف می‌زدند که رفته آنجا برادرکشی می‌کند. اگر کردها او را بگیرند، تکه‌تکه‌اش می‌کنند. این صحبت به گوش اکبر رسید و در خصوص آن گفت: من یک تیر به طرف مردم عادی نینداختم و در میدان جنگ می‌جنگم. در همین شرایط مراقبت می‌کنم حتی تا مجبور نشدم تیری نزنم که یک حیوان هم کشته شود. من برای مردم و دینم می‌جنگم.»

شهید «علی‌اکبر شیرودی»؛ عقاب بلند پرواز قله‌های جهادشهید «علی‌اکبر شیرودی»؛ عقاب بلند پرواز قله‌های جهاد

«ناجی غرب» و «ستاره کردستان»، غیرممکن ها را ممکن کرد

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع غائله ضدانقلاب در کردستان، داوطلب اعزام به آن مناطق شد و در ۲۴ سالگی به‌عنوان فرمانده خلبانان هوانیروز انتخاب شد. شیرودی در جنگ پاوه نیز نقش تعیین‌کننده‌ای در بازپس‌گیری این شهر ایفا کرد و اقدامات و فعالیت‌های او در غرب کشور، در کنار دیگر همرزمانش از جمله شهید «کشوری» و شهید «سهیلیان»، باعث شد که شهید «ولی‌­الله فلاحی» رئیس وقت ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران، او را «ستاره غرب کشور» بنامد.

شهید «فلاحی» درباره­ شهید «شیرودی» گفته است: «ناجی غرب و فاتح گردنه‌ها و ارتفاعات آریا، بازی دراز، میمک، دشت ذهاب و پادگان ابوذر بود. او غیرممکن‌ها را ممکن ساخت.»

شهید «مصطفی چمران» نیز ضمن نامیدن شهید «شیرودی» به‌عنوان «ستاره درخشان جنگ کردستان»، در باره او گفته است: «من خاطرات بسیاری با شهید شیرودی دارم او یکی از خلبانانی بود که واقعا از ستاره‌های درخشان مبارزات کردستان بود. به‌خاطر دارم که با هلی‌کوپتر خود مثل یک جت عمل می‌کرد. و با آن وحشتی که در درون دشمن ایجاد می‌کرد، بزرگ‌ترین ضربات را به آنان می‌زد.»

از کردستان که می‌گفت، با آن هیبت، زار زار گریه می‌کرد!

خواهر شهید می گوید: «اکبر هر وقت از آنچه در کردستان دیده بود صحبت می‌کرد با آن هیبت، زار زار گریه می‌کرد. می‌گفت نمی‌دانید با این مردم چه کردند و اگر بدانید شب نمی‌توانید بخوابید. اورکتی داشت که از اصابت ترکش سوراخ سوراخ بود اما این‌ها خللی در شجاعت او ایجاد نمی‌کرد. »

رکورددار بالاترین ساعت پرواز جنگی در دنیا

«علی‌اکبر قربان شیرودی» در چند عملیات پروازی خود تلفات سنگینی را به نیروها و تجهیزات دشمن در نقاط راهبردی غرب کشور وارد کرد. وی در ۱۳ دی سال ۱۳۵۹ و در پی خیانت‌های آشکار بنی‌صدر، به افشاگری علیه وی پرداخت و از شنوندگان سخنانش خواست تا با ایمان، اسلحه و چنگ و دندان از میهن اسلامی دفاع کنند. در همین ایام او را به بهانه بازپس‌گیری ارتفاعات «بازی‌دراز» بازداشت تنبیهی کردند که در نتیجه واکنش انقلابیون و اعضای سپاه کرمانشاه، حکم بازداشت وی منتفی شد.

این سردار بزرگ در همان مدت کوتاه نقش‌آفرینی خود در دفاع مقدس، توانست رکورد یکی از بالاترین پروازهای جنگ با بالگرد کبرا را در دنیا به نام خود ثبت کند. شیرودی بارها از خطر گلوله‌های دشمن جان سالم به در برد، در حدی که بالگردهای وی بیش از ۴۰ بار سانحه داده و بیش از ۳۰۰ مورد اصابت گلوله به بالگردش نیز ثبت شده است.

شیرودی در عملیات­‌های پروازی خود تلفات سنگینی را به نیروها و تجهیزات دشمن در نقاط استراتژیکی غرب کشور وارد کرد. وی در مصاحبه­‌ای که در مجله پیام انقلاب منتشر شد، علت زنده مانده‌­اش را پس از چند هزار مأموریت هوایی و انجام بالاترین پروازهای جنگی در دنیا و نجات یافتن از ۳۶۰ خطر مرگ مشیت و عنایت الهی عنوان می‌کند.

آگاهی از شهادت و پرواز تا نهایت ...

عملیات بازی ‌دراز همیشه یاد و خاطره خلبان شهید علی اکبر شیرودی را در یادها زنده می‌سازد، چرا که این شهید در این عملیات در هشتم اردیبهشت ۱۳۶۰ به درجه رفیع شهادت نائل آمد. در آن روز، وقتی ارتش بعث عراق لشکری زرهی را با ۲۵۰ تانک و با پشتیبانی توپخانه و خمپاره‌انداز و چند فروند جنگنده روسی و فرانسوی، برای بازپس‌گیری ارتفاعات «بازی‌دراز» به سوی «سرپل‌ذهاب» حرکت داد. شیرودی نسبت به انهدام چندین تانک از نیروهای دشمن اقدام کرد که از ناحیه پشت سر مورد اصابت گلوله تانک قرار گرفت و به شهادت رسید.

خلبان‌یار «احمد آرش» که به‌همراه شیرودی در این عملیات پروازی شرکت داشت، در مورد چگونگی شهادت وی گفته است: «در آخرین نبرد هم جانانه جنگید و بعد از آن‌که چهارمین تانک دشمن را زدیم، ناگهان گلوله یکی از تانک‌های عراقی به بالگرد ما اصابت کرد. زمین و آسمان دور سر ما چرخیدند. در همان حال شیرودی که مجروح شده بود با مسلسل به تانکی که شلیک کرده بود، نشانه رفت و آن را منهدم کرد. من بی‌هوش شدم و وقتی به هوش آمدم، دیدم از بالگرد بیرون افتاده و بین تانک­‌های خودی و دشمن سقوط کرده بودیم. او را صدا زدم اکبر اکبر! اما جوابی نداد. در همان لحظه اول شهید شده بود. گلوله از پشت کتف اصابت کرده و از جلوی سینه‌اش خارج شده بود.»

علی اکبر شیرودی از شهادت خود آگاه بود، چنان که به یکی از روحانیون متعهد کرمانشاه گفته بود: « شهید احمد کشوری را در خواب دیدم که به من گفت شیرودی یک عمارت خیلی خوبی برایت گرفته‌ام و باید بیایی و در این عمارت بنشینی.»

شهید «علی‌اکبر شیرودی»؛ عقاب بلند پرواز قله‌های جهاد

وقتی «امام» خبر شهادتش را شنید....

سرلشکر شهید فلاحی، رئیس سابق ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز گفته است: «وقتی خبر شهادت شهید شیرودی را به حضرت امام خمینی (ره) رساندم، یک ربع به فکر فرو رفتند. حضرت امام در مورد همه شهدا می­‌گفت خدا آن‌ها را بیامرزد؛ ولی در مورد شیرودی گفت که او آمرزیده است.»

همچنین پس از شهادت «علی‌اکبر قربان شیرودی»، شخصیت‌های دیگری نیز نسبت به شخصیت والا و سلوک اخلاقی وی اظهارات مختلفی کرده‌اند که در این میان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای این شهید را «مکتبی، مؤمن و جنگنده در راه خدا» توصیف فرمودند و همچنین اعلام کردند که «شیرودی اولین نظامی بود که به او اقتدا کردم.»

من «علی اکبر شیرودی» فرزند دهقان‌زاده شهسواری هستم

«من علی اکبر شیرودی فرزند دهقان‌زاده شهسواری هستم. من روستا زاده افتخار می‌کنم که در خدمت شما هستم و این قدر هم که از من تعریف می‌کنید، می‌ترسیم خودم را گم کنم و فکر کنم واقعا لیاقتش را ندارم. خواهش می‌کنم من را بزرگ نکنید، من لیاقت این همه بزرگی را ندارم، من یک سرباز ساده اسلام هستم که هنوز نتوانسته‌ام خودم را در حد کمال قرار دهم، یک سرباز ساده باشیم تا روزی که به شهادت برسیم و در آن روز خداوند بزرگترین درجه افتخار را به ما عنایت می‌فرماید. تا آن روز ما سرباز ساده‌ای هستیم و بهتر است که ما را بزرگ نفرمایید تا خودمان را گم نکنیم.»

دوباره اعلام می‌کنم ما فقط برای اسلام می‌جنگیم

«... دوباره به همه ملت‌های مسلمان جهان اعلام می‌کنم که من و همرزمانم سرباز اسلام هستیم و برای اسلام می‌جنگیم و نه برای هیچ چیز دیگر. ما برای احیای اسلام می‌جنگیم و من به نوبه خودم اگر برای اسلام نبود حتی اسلحه به دست نمی‌گرفتم. من بر می‌گردم به منطقه تا سنگر خالی نباشد. من برمی‌گردم تا آنجایی که نفس دارم بکوشم این مزدوران عراقی را از کشور عزیزمان بیرون کنیم و در عراق ساقطشان کنیم. ما به امید سقوط دادن رژیم عراق و همچنین رژیم‌های ظالم کشور های دیگر می‌جنگیم، مکتب ما پیروز است، مکتب ما قوی است. این مکتب است که سربازان را به جبهه می‌فرستد و این طور رشادت به خرج می‌دهند و این چنین از خودشان فقط مقداری خاکستر به جا می‌گذارند و اسم عزیزشان در ایران و در تاریخ کلیه جنگ‌های جهان علیه ظلم زنده خواهد بود ... از قول من به امام بگویید :«امروز در جنگ ،مکتب است که می‌جنگد نه تخصص.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha