حمید حکیم الهی از رزمندگان خوش حافظه ای است که لحن بیان و صداقت گفتارش مثال زدنی است. او که خودش را همیشه شاگرد شهید مجید بقایی معرفی میکند و نه همرزم او، در گفتگو با خبرنگار فرهنگی حیات، به خاطره ای از عید نوروز در جبهه های جنگ و اولین روز از سال ۶۰ دعوتمان میکند.
حمید حکیم الهی گفت: من چند سالی که در جبهه حضور داشتم میتوانم بگویم نوروز به سبک و سیاقی که در ذهنها وجود دارد در جبهه برگزار نمیشد، در واقع برخی از رزمندههای اهل ذوق با امکانات کمی که داشتند گاهی کارهایی میکردند اما نوروز به آن معنا در جبهه ها رنگ و بویی نداشت چراکه اغلب اوقات درگیر بودیم.
وی ادامه داد: اولین نوروز در تاریخ اول فروردین سال ۶۰ ساعت ۹:۳۰ صبح، شهید بقایی تعریف میکرد که «ما در حال زدن یک پل بالای رودخانه کرخه بودیم چراکه خط آن ور رودخانه بود و بچه ها این سمت بودند و کمی با شهر فاصله داشتیم، زمانی که مشغول احداث پل بودیم پیرمردی با نام «حاج نعمت الله قدیریان» صبح روز عید سال ۶۰ به دیدار ما آمد. حاج نعمت مرا بیدار کرد و عید نوروز را تبریک گفت. دیدم حاج نعمت در حال تهیه سفره صبحانه برای بچه ها بود و ناخودآگاه این موضوع به ذهنم آمد که خدایا تو با این دلها چه کردی که الان روز عید است و این پیرمرد الان باید در منزل کنار نوه هایش باشد و حالا سال که تحویل شده آمده است اینجا در دل خطر و برای ما صبحانه آماده میکند. در هر صورت از ما خداحافظی کرد و چند دقیقه بعد صدای انفجاری از توپخانه آمد و لحظه ای دلم لرزید که نکند حاج نعمت برایش اتفاقی افتاده باشد کمی بعد بچه ها خبر آوردند که حاج نعمت ترکش خورد و سر از بدنش جدا شده است.» این اولین خاطره من از صبح نوروز سال ۶۰ است.
این رزمنده ۸ سال دفاع مقدس افزود: نوروز سال ۶۱ نیز که در عملیات فتح المبین عراق به ما حمله کرد، فشار زیادی به ما آورد و درگیر شدیم اصلا نفهمیدیم نوروز چیست و یادم می آید در آن زمان کسی درگیر عید نوروز نبود. سال ۶۲ نیز که در منطقه دشت عباس خود را برای عملیات کربلای ۱ آماده کردیم؛ همچنین سال ۶۳ هم درگیر عملیات خیبر بودیم و در واقع اصلن یادم نمیاد که نوروز را جشن گرفته باشیم. اما دیده بودم که گاهی با برخی رزمنده های خوش ذوق با وسایل اولیه هفتسین میچیدند.
نظر شما