به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، هجدهم اسفند 1363، سالگرد عملیات بدر در منطقه هورالعظیم است؛ عملیاتی سرنوشت ساز، پیشتاز و با بالاترین اهمیت و برد راهبردی در زمان خود و در گستردهترین تشکل سازماندهی رزمی ایران تا آن روز، که طی ده روز با فرماندهی سپاه و با همراهی نیروی زمینی ارتش صورت گرفت.
اهمیت این عملیات در تاریخ دفاع مقدس، چه به لحاظ ابتکار عمل نظامی و طرح و تدارک یک محور آفندی برعلیه دشمن، چه به لحاظ وسعت دامنه عملیاتی و درگیر شدن بیشترین حجم از توان نظامی و سازمان رزم دو طرف، و چه به لحاظ شناخت درست و دقیق زمان حمله، منطقه عملیاتی، استعدادها و ظرفیتهای موجود و طراحی استراتژی و تاکتیک های نظامی، همچنان محتاج تحلیل و تامل است.
زمینههای طراحی و تدارک عملیات
مرحله دوم راهبرد نظامی ایران در قالب تنبیه متجاوز با طراحی و اجرای چهار عملیات صورت گرفت که عبارتاند از: رمضان (22 تیر تا 7 مرداد 1361)، والفجر مقدماتی (17 بهمن تا 20 بهمن 1361)، خیبر (3 اسفند تا 22 اسفند 1362) و بدر (20 اسفند تا 26 اسفند 1363). اهمیت استراتژیکی منطقه شرق دجله و تجربیات بهدستآمده از عملیات خیبر موجب شد دوباره منطقه غرب هورالهویزه برای عملیات بدر انتخاب شود.
جنگ شهرها حدود یک هفته پیش از آغاز عملیات بدر با حمله به کارخانه لولهسازی شرکت نفت در اهواز آغاز شد. عراق طی یک هفته به ۱۰ شهر ایران، ازجمله دزفول، اصفهان، پیرانشهر، سوسنگرد، آبادان، بستان، دهلران و مسجدسلیمان حمله هوایی کرد. از طرفی، وعده عملیات سرنوشتساز برای خاتمه دادن به جنگ، توقع مردم را بالا برد. طرحریزی چنین عملیاتی به تأمین نیروی داوطلب، تهیه امکانات، تجهیزات و تأمین منابع مالی نیاز داشت.
از فروردین ۱۳۶۳، نگاه فرماندهان برای انجام عملیات به منطقه هور معطوف بود تا هم نتایج عملیات خیبر در جزایر مجنون تثبیت شود، هم گسترش بیشتری در منطقه هور داشته باشند تا بخشی از اهداف تحققنیافته در عملیات خیبر جبران شود. در واقع عملیات بدر ادامه عملیات خیبر بود و علت انتخاب این منطقه، آشنایی رزمندگان نسبت به هور و منطقه شرق رودخانه دجله بود. بـعـد از عـمـلیـات خـیـبـر، دشـمـن عـلاوه بـر سـازمـانـدهـی سـپـاهـهـای اول، دوم، سـوم و چـهـارم، اقـدام بـه تـشـکـیـل فـرمـانـدهـی شـرق دجـله و ردههـای مـواضـع پـدافـنـدی در سـراسـر مـنـطـقـه جـنـوب کـرد و در مـسـیـر آبـراهـهـا و در داخل نیزارها کمینهایی قرار داد تا در صورت هجوم نیروهای ایرانی، نقش هشدار دهنده و تاءخیری داشته باشند و از نزدیکی نیروهای شناسایی به خـط دشـمـن نـیـز مـمـانـعت بهعمل آورد و بهمنظور زیر نظر داشتن هرگونه تحرک و داشتن دید کلی بر هور و اطراف آن دکلهای متعددی را نصب کرد.
گـذشـتـه از کـمـیـن و نصب دکلها، در آبراهها و موانع قابل ملاحظهای ایجاد کرد که گذشتن از آنها بسیار سخت و بلکه غیر ممکن می نمود. بعد از این مـوانع، سیل بندی هم مشرف بر آب به عرض 12 متر و ارتفاع 2 متر احداث کرده و بر روی آن سنگرهای متعددی تعبیه ، که از سه طرف، چپ راست و مقابل، دارای دید کافی بر روی آب بود. پس از عدمموفقیت نیروهای ایرانی در تسخیر شهر بصره، در بین سالهای ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۳ فرماندهی نیروهای مسلح ایران، هدفگذاری و استراتژی خود را بر تسخیر بزرگراه بغداد-بصره متمرکز ساخت.
اولین مرحله این تلاشها نبرد نیزارها بود، که درآن، نیروهای ایرانی تنها موفق به تسخیر جزایر مجنون در قسمت عراقی هورالعظیم شدند. با این حال رزمندگان ایرانی، برنامهریزی برای ادامه تهاجم را ادامه دادند که این امر منجر به طراحی و اجرای عملیات بدر شد. نامگذاری این عملیات با الهام از اولین نبرد پیامبر مسلمانان در صدر اسلام، صورت گرفت.
اهداف عملیات
هدف از اجرای عملیات بدر، تسخیر بزرگراه بغداد-بصره بود، که محور ارتباطی حیاتی بین این دو شهر محسوب میشد. هدف دیگر این عملیات، عبور از رودخانه دجله بود، که عملا شهر بصره را از بقیه عراق جدا می کرد. همچنین در صورت تحقق این هدف، ضربه روانی بزرگی به نیروهای عراقی وارد می آمد. این عملیات مشابه عملیات خیبر بود، ولی برنامهریزی مفصلتری برای آن انجام گرفته بود.
ایران برای این عملیات از یکصد هزار نیروی عملیاتی، با پشتیبانی ۶۰ هزار نیروی ذخیره استفاده کرد. نیروهای ایرانی با ارزیابی نیزارها، نقاط مناسب برای استقرار تانکهایشان را شناسایی کرده بودند. در طی این عملیات ایرانیها برای گذر از نیزارها از پلهای شناور استفاده میکردند و نیروهای داوطلب بسیج را به سلاحهای ضد تانک مجهز نموده بودند.
شرایط وقوع عملیات
در این زمان، ایران با توجه به فقدان دسترسی کامل به اهداف تعیین شده در نبردهای گذشته، شروع به تقویت سازمان رزم سپاه پاسداران و سازماندهی نیروهای داوطلب بسیج، در قالب نیروهای نظامی منظم کرد. با این حال و با اینکه ایرانیها روحیه بالایی برای نبرد داشتند و غالباً نفرات بیشتری نیز نسبت به عراقیها داشتند، اما ضعف آموزش و سازماندهی، یک چالش عمده در این زمینه بود.
قوای نظامی ایران همچنین از تحریمهای ایالات متحده با نام عملیات ثابت قدم در مضیقه بودند. در طرف مقابل، نیروهای ارتش عراق با فرماندهی سلطان هاشم أحمد محمد الطائی، از تجهیزات مدرن، آموزش بهتر و استفاده غیرقانونی از سلاحهای شیمیایی برخوردار بودند.
شرح عملیات
با نزدیک شدن زمان آغاز تک، کشیدن عقبهها به جلو، انتقال و جا به جایی نیروها و استقرار آنها در مناطق نزدیک به محورهای عملیاتی حرکت نیروها از نـقـطـه رهـایـی بـه سـوی هدفهای مورد نظر و اعلام آمادگی آنها، در ساعت 23 روز 1363/12/19، با قرائت رمز عملیات: یاالله، یاالله، یـاالله و قـاتـلوهـم حتی لا تکون فتنه، یافاطمه الزهراء نیروهای سپاه و ارتش، تهاجم خود را از دو محور شمالی و جنوبی به منظور تصرف و تاءمین تمامی هور الهویزه و کنترل جاده العماره - بصره در منطقه ای به وسعت بیش از 800 کیلومتر مربع آغاز کردند.
در سـاعـات اولیـه نـبـرد، تامی خطوط و استحکامات دشـمـن بـه سرعت در هم کوبیده شد و با پیشروی نیروها در عمق ، اعجاب و شگفتی همگان برانگیخته شد.
در مـحـور تـرابـه، کـه بـرای پـشـتـیـبـانـی در نـظـر گـرفـتـه شـده بـود. بـه خـاطـر دوری عـقـبـه و کـمـبـود آتـش پـشـتـیـبـانـی و مـسـائل دیگر، پیشروی به سوی هدف با کندی صورت می گرفت . اما در محور پد خندق و رطه ، گذشته از شکستن خط، برخی از یگانها با حرکت در عـمـق ، خـود را بـه هـدفـهـای مـرحـله بـعـد نـیـز رسـانـدنـد. در نـتـیـجـه تـا صـبـح روز دوم عـمـلیـات ، خـط اول دشمن بطور کامل در تصرف نیروهای خودی در آمد و نیروها تا پشت رودخانه دجله پیشروی کردند و به سمت غرب ، در حاشیه شرقی رودخانه ، خـط پـدافـندی تشکیل دادند و با آتش سلاحهای سبک تردد وسایل نقلیه دشمن را روی جاده متوقف کردند. دشمن پس از کشف اهداف تک ، اولین فشارهای خـود را بـا حجم بمبارانهای وسیع و آتش توپخانه در محور شمالی منطقه و در حوالی پد خندق و الصخره متمرکز کرد تا بدین وسیله از دستیابی نیروها به تنگه العزیز ممانعت به عمل آورد.
امروز، روز جنگ حقیقی اسلام و کفر
همزمان با فشار نیروهای عراقی و با توجه به پیگیریهای دفتر امام خمینی در خصوص وضعیت جبههها، امام نیز در جریان امر قرار گرفتند و یک پیام کوتاه و شفاهی بدین شرح از طریق دفترشان به قرارگاه خاتمالانبیاء ارسال کردند: «به بچهها، محسن و صیاد بگوئید که امروز، روز واقعی جنگ بین اسلام و کفر است. با تمام توان بایستید و بههیچعنوان سستی در خود راه ندهید. ما تا آخرین قطره خون میایستیم، شما هم بایستید».
کربلای «هور»؛ مقتل «مهدی باکری»
در روز پنجم عملیات پس از دفع نخستین پاتک دشمن، سردار شهید مهدی باکری کوشید تا رزمندگان تا شب مقاومت کنند تا با استفاده از تاریکی شب «پل الصفحه: اتوبان» را منهدم کنند، آنان نیز حرف او را تائید و برای ایستادگی، آمادگی خود را اعلام کردند. ساعت 14:30 به فرمانده لشکر خبر دادند که دشمن از پل گذشته و وارد شهر «حریبه» شده است و از دشت باز مقابل قسمت کیسهای دجله (نرسیده به گلوگاه)، دست به پاتک زده است.
سماجت دشمن در تداوم پاتک موجب شد که سیل بند مقابل فرماندهی از نیروی خودی خالی شود و به دست دشمن بیفتد. بدین ترتیب نیروهای خودی در داخل شهرک و پشت سیل بند، درحالیکه محاصره شده بودند، با دشمن مقابله کردند. به دلیل تنگتر شدن محاصره، برادر نظمی به برادر باکری گفت «شما بروید عقب، ما اینجا هستیم»، اما باکری پاسخ داد «ما میخواهیم بجنگیم، چگونه برگردیم عقب؟ مسئله اسلام در میان است.»
با آمدن دشمن روی سیل بند، محاصره نیروهای خودی کامل و نبرد تنبهتن آغاز شد. برادر کاملی بیسیمچی باکری میگوید: «ما هرچه به شهید باکری اصرار کردیم که برگردد، نپذیرفت.» به او گفتم از حبیب (اسم رمز قرارگاه) میگویند: شما برگردی عقب، اما او نپذیرفت و بهکلی خودش را از بیسیم دور کرد. از طرف دیگر، برادران قرارگاه از پشت بیسیم به من گفتند: حتی اگر میتوانید دست و پای او را ببندید و بیندازیدش داخل قایق و او را بکشید، بیاورید عقب.
برادر قمرلو، فرمانده گردانی که در همان روز سازماندهیشده و همراه شهید باکری در آن قایق بود، میگوید «خودش یک نارنجک را به پشت سیل بند انداخت و چند نفر از عراقیها را به درک واصل کرد و برگشت. گاهی تکبیر میگفت، لحظاتی امام زمان (عج) را صدا میزد، خیلی چابک شده بود. بیشتر برادران در حال زدن آر.پی.جی بودند.
در حین درگیری برادرانی که زخمی میشدند، آنها را به داخل قایق میبردیم، برادر باکری کنار من نشسته بود و تیراندازی میکرد. یکدفعه در بین ذکرهایی که میگفت، ناله ضعیفی کشید و رو به زمین دراز کشید، در بغل گرفتمش دیدم که از پیشانی او خون بیرون میآید. دشمن قایق را زیر رگبار گرفته بود، اما تیری به ما اصابت نکرد، در همین حال یکی از افراد دشمن با شلیک موشک آرپیجی موتور قایق را نشانه گرفت و قایق در یک دم، منفجر شد.
دشت «الهاله»؛ مقتل «حاج عباس کریمی»
یکی از شاهدان حادثه میگوید: «23 اسفند ۱۳۶۳، دشت الهاله، شرق دجله، چهارمین روز نبرد عظیم بدر، روی دژ اصلی، حاج عباس از داخل یکی از سنگرها با دوربین دوچشمی، دشت روبهرو را نگاه میکرد و به اطرافیانش نگاه میکرد و به اطرافیانش دستوراتی میداد.
محو عظمت و نورانیت حاج عباس بودم که در یک لحظه، با شنیدن صدای کَرکنندهای به زمین غلتیدم. دود و آب و گِل به هوا برخاست. اطرافم را برانداز کردم تا ببینم چه اتفاقی افتاده است.نفمیدم تیر مستقیم تانک بود یا خمپاره، اما هرچه که بود، صدای وحشتناکی داشت. به طرف محل اصابت گلوله دویدم. با دیدن صحنهای خشکم زد. خدای من! اینجا که سنگر دیدهبانی حاج عباس بود. دیدم دو نفر پیکر مجروحی را بیرون میآوردند. خودش بود، حاج عباس! نَفَسم بند آمد. من هم یک طرف بدن حاج عباس را گرفتم. هنوز نیمهجانی داشت. به نظرم آمد ترکش به سرش خورده بود. لبخندی بر لبهایش نقش بسته بود، اما از نگاهش نگرانی موج میزد. این حالت نگرانی او را میشناختم. او نگران بسیجیانش بود...
با کمک آن دو نفر و علیسلطان محمدی پیکر نیمهجان حاج عباس را داخل یکی از قایقها انداختیم. سکاندار قایق گازش را گرفت و وارد آبراه شد. هنوز مسافت زیادی را طب نکرده بودیم؛ که وسط آبراه قایق را نگه داشت. نگاه کردم لابهلای نیزارها، دیدم بچههای بهداری لشکر با پلهای شناور پست امداد را درست کردهاند. پزشکیار اورژانس، اول از همه نبض حاج عباس را گرفت و بعد با نگرانی گفت: «اینکه نبضش نمیزند!»
و بدین ترتیب روح شهید حاج عباس کریمی، چهارمین فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله(ص) هم در این عملیات، آسمانی شد.
«چهارراه خندق»؛ مقتل «عبدالحسین برونسی»
یکی از همراهان شهید می گوید: «شهید برونسی روز قبل از عملیات بدر روحیه عجیبی داشت. مدام اشک می ریخت، علت را که پرسیدم آقای برونسی گفت: دارم از بچه ها خداحافظی می کنم چرا که خوابی دیده ام. سپس افزود: به صورت امانت برای شما نقل می کنم و آن اینکه: در خواب، فاطمه زهرا (سلام الله علیه) را دیدم که فرمود: فلانی! فردا مهمان ما هستی، محل شهادت را هم نشان داد. همین چهار راهی که در منطقه عملیاتی بدر، محل فرود هلی کوپتر است و به طرف نفت خانه و جاده آسفالت بصره- الاماره می رود و من در همین چهار راه باید نماز بخوانم، و بالاخره نیز این خواب در همان جا و همان وقتیکه گفته بود، تعبیر شد و خود سردار شهید، شهادتین را خواند و بدینگونه عاشقی به سوی دوست پر کشید.
همسنگری دیگر روایت می کند: «پیش از اینکه عملیات بدر آغاز شود ، ما به عنوان مسئول پشتیبانی می رفتیم خدمت فرماندهان محترم از جمله شهید برونسی ، ظهر بود ساعت حدود 11/30 الی 12بود، کنار جمعی از فرماندهان گردان هایشان نشسته بود از جمله یکی از فرمانده ها شهید فرومندی بود که نشسته بودند ، من جلو رفتم و احوالپرسی کردم و بعد پیرامون عملکرد گردان ابوالفضل(ع) که در عملیات تشکیل شده بود، سؤال کردم که از نحوه پشتیبانی عملیات خیبر راضی بودهاید؟ گفت: من از کار راضی هستم خدا انشاءالله کمکتان کند. اما یک چیزی که به من گفت که خیلی من را تکان داد، گفت: فلانی ما از عملیات خیبر، سالم برگشتیم. این دفعه به شما میگویم، آن دستوری که حضرت امام در رابطه با منطقه بصره دادند که اگر بخواهیم به اهدافمان برسیم. من دو راه بیشتر ندارم. میگفت: این دفعه یا به اهدافی که نظر حضرت امام است میرسیم و یا جنازه من برمیگردد.
به غیر از این دو راه، راه دیگری وجود نداره، خیلی برای من جالب بود. بعد با خودم گفتم: آقای برونسی اینطوری محکم صحبت نکن. گفت: قطعاً هیچ شکی ندارم. در این عملیات یا به اهدافی که نظر امام است میرسیم یا اینکه جنازه من بر میگردد. بعد از عملیات هم دیدم که واقعاً همینطوری شد، جنازهاش هم برنگشت.»
پیامدها و نتایج
سرانجام با تثبیت موضع ایران در شرق دجله این عملیات خاتمه یافت. آزادسازی بخش وسیعی از مناطق مهم و نفتخیز مجنون و بیش از پانصد کیلومتر مربع از منطقه هور و انهدام شش فروند هواپیما و پنح فروند بالگرد، ۲۵۰ دستگاه تانک و نفربر، شصت قبضه خمپارهانداز، دویست دستگاه انواع خودرو نظامی و چهل قبضه انواع توپ و انهدام نزدیک به بیست تیپ و گردان دشمن و ۱۵۰۰۰ کشته و زخمی و ۳۲۰۰ نفر اسیر از دشمن و انهدام هفت تیپ و پنج لشکر عراق بین 20 تا 100 درصد و خسارت به لشکر گارد ریاستجمهوری و نیز نیروی کماندوی سپاه ۳ ارتش صدام به میزان 20 درصد از جمله دستاوردهای عملیات محسوب میشود. تلفات وارده به نیروهای ایران در این عملیات، بیشتر از تلفات ارتش عراق بود. عراقیها به این عملیات «تاجالمعارک» میگویند.
پس از عملیات، نمایندگان آمریکا و شوروی در نشستی در وین توافق کردند برای جلوگیری از شکست عراق، از این کشور حمایت کنند. دولت آمریکا با گذشت چهار روز از عملیات، از ایران خواست تا مخاصمه را با مذاکره پایان دهد. انگلستان نیز درخواست کرد از طریق سازمان ملل میان ایران و عراق آتشبس برقرار شود.
بعد از عملیات بدر، بنا به دستور قرارگاه عملیاتی خاتمالانبیا(ص)، مقرر شد در عملیاتهای بعدی، ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بهصورت جداگانه عمل کنند.
در پی این عملیات، عراق در پاسخی مشابه با عملیاتهای قبلی، دور دیگری از جنگ شهرها را آغاز کرد و بسیاری از مراکز شهری پرجمعیت ایران را زیر حمله هوایی و موشکی خود گرفت. در پاسخ، ایران با استفاده از توپخانه و موشکهای برد کوتاه، مراکز شهری و به ویژه شهر بصره را هدف قرار داد. این دوره از جنگ شهرها برای ۱۰ روز با شدت زیاد، ادامه داشت و سرانجام پس از ۳ ماه، پایان یافت. در طول اسفندماه شورای امنیت سازمان ملل در طی ۲ قطعنامه، حملات به غیرنظامیان را محکوم کرد و از طرفین درخواست کرد تا به دنبال راهحلی بر پایه صلح باشند.
در روز ۲۵ اسفند ۱۳۶۳ طارق عزیز، وزیر خارجه وقت عراق، به سازمان ملل رفت و درخواست صلح و بازگشت طرفین به مرزهای بینالمللی را مطرح کرد. در ۲۹ اسفند نخستوزیر وقت هند، هیئتی به هر دو کشورهای عراق و ایران فرستاد، تا آنها را ترغیب به صلح نماید. در ۱ فروردین ۱۳۶۴ حضرت امام خمینی(ره) در پیام تحویل سال نو، در حالی که عراق، مشغول بمباران تهران و شهرهای متعددی در کشورمان بود، بر ادامه جنگ، تا برسمیت شناخته شدن و اعلام رژیم جنایتکار و ضدبشری بعث بهعنوان متجاوز، تاکید کردند.
یاد و نام شهیدان و رزمندگان این عملیات، بر تارک افتخارآفرینی های تاریخ این سرزمین ماندگار باد.
نظر شما