کد خبر 243477
۱۹ اسفند ۱۴۰۲ - ۰۰:۱۰

گزارش «حیات» از زندگی شهید «کریمپور»؛

شهیدی که لقبش «بهشتی سیستان و بلوچستان» شد

شهیدی که لقبش «بهشتی سیستان و بلوچستان» شد

مقام معظم رهبری در وصف شهید کریم‌پور احمدی که ستون انقلاب در شرقی‌ترین استان ایران بود، می‌فرمایند: «این شهید عزیز از جمله مصادیق کامل آن مطلبی است که من یک وقتی گفته بودم که شهادت مزدی و پاداشی است که خدای متعال برای جهاد افراد با اخلاص می‌دهد.»

 به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، نوزدهم اسفند ۱۳۶۵ روز وصال شهیدی است که به او «بهشتی سیستان» می‌گفتند. «محمدحسین کریم‌پور احمدی» فرزند هاشم در ششم اسفندماه سال ۱۳۳۱ در محله‌ای قدیمی در شهرستان بیرجند متولد شد.

محمدحسین پس از دوران دبستان و راهنمایی، دوران دبیرستان را نیز با موفقیت ادامه داد و موفق به اخذ دیپلم شد. وی در همین دوران علاوه بر تحصیل ، پدرش را نیز در انجام امور زندگی یاری می‌داد. وی پس از پایان تحصیلات خود در مقطع دیپلم در سال ۱۳۵۰، برای انجام خدمت سربازی به اصفهان رفت و این دوران زندگی‌اش نقش مهمی در شکل گیری شخصیت فکری و سیاسی او داشت.

وی به‌عنوان نگهبان زندان، امکانات معاشرت با زندانیان سیاسی را پیدا کرد و از فرصت به‌دست آمده نهایت استفاده را کرد و حتی با قبول شیفت نگهبانی دوستانش سعی کرد تا زمان بیشتری را در کنار زندانیان بگذراند. این معاشرت‌ها موجب شد تا دیدگاه او نسبت به مسائل روز و شناخت بهتر رژیم پهلوی وسعت بخشیده شود. با اعتمادی که به تدریج بین او و زندانیان به وجود آمد، امکان برقراری ارتباط بین آنها خصوصاً زندانیان انفرادی نیز برایش فراهم آمد.

شهید کریم‌پور با برقراری ارتباط با روحانیان و مبارزان سیاسی، سعی در افزایش اطلاعات مذهبی و سیاسی خود داشت، به‌همین منظور در سال‌های ۱۳۵۶و ۱۳۵۷ که  تعدادی از روحانیان به استان سیستان و بلوچستان تبعید شده بودند، با آنها ارتباط برقرار کرد و ضمن کسب رهنمودهای لازم، در رفع مشکلات آنان نیز می‌کوشید.

انیس روزهای غربت و تبعید «رهبر»

یکی از روحانیان تبعید شده در آن دوران، مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بودند که از افتخارات منحصر به فرد شهید کریم‌پور، برقراری ارتباط نزدیک و مستمر با ایشان در روزهای اول تبعیدشان در ایرانشهر بود و فرصت شد که شهید کریم‌پور با ارتباط مستمر با ایشان شناخت عمیق‌تری نسبت به روحانیت و به ویژه شخصیت امام خمینی (ره) پیدا کند.

او در زمان تبعید رهبر معظم انقلاب به‌صورت پیوسته به خدمت ایشان و دیگر روحانیون می‌رفت و اعلامیه‌های امام(ره) را پخش و تکثیر می‌کرد و در این راه، خطر تعقیب و شناسایی از سوی مزدوران رژیم را به جان می‌خرید.

از زبان «آقا»

مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در قسمتی از خاطرات خود در زمان تبعید شان در شهر ایرانشهر در توصیف شهید کریمپور می‌فرمایند: «آن وقتی که من در تهران بودم، شهید کریمپور غالباً گزارشاتی از زاهدان برای ما می‌فرستاد. می‌دیدم که مسائل را خیلی روشن و خوب بیان می‌کند.»

ایشان در بخشی دیگری از خاطرات خود آورده‌اند: «در نخستین روزهایی که وارد ایرانشهر شده بودیم، با آقای کریمپور آشنا شدیم. چند نفر از برادران خوب و خدمت‌گذار در ایرانشهر بودند که هر کسی به عنوان تبعیدی می‌رفت آنجا، اینها با توجه به فشارهای حکومت، از او پذیرایی می‌کردند.

وقتی که شهید کریمپور در اولین ساعات ورودم مرا ملاقات کرد، خاطرم جمع شد. دیدیم این جوان مؤمن همانند بسیاری از جوان‌های خوب زاهدان در خط درست قرار دارد و من از همان اوایل انقلاب تا انتها در همه جریانات و موضع‌گیری‌های سیاسی و دو خطی‌هایی که در زاهدان انجام می‌گرفت، همواره شهید کریمپور را در خط درست یافتم.»

نماد جریان اصیل «خط امام»

کمتر شهیدی است که رهبر انقلاب در وصف او چنین گواهی داده باشد که چهره او نشانگر و نماد حاکمیت خط اصیل خط امام است.

شهید کریمپور احمدی از شهدای شاخص اما کمتر شناخته شده‌ای است که چهره‌اش در آینه کلام رهبرمان اینگونه می‌درخشد: «ما آقای کریمپور را تشویق کردیم که در زاهدان به تلاش‌های تبلیغاتی، اسلامی و انقلابی بپردازد. ایشان هم طبق همان برنامه‌ریزی که ما می‌کردیم، عمل می‌کرد. جوانی بود مؤمن، باصفا ،شجاع و با اخلاص و بخاطر گرمی و گیرایی و خوش صحبتی دارای جاذبه و دوستی و رفاقت بود و خیلی زود توانست با مرحوم آقای کفعمی ارتباط نزدیک بر قرار کند و ایشان را وادار کند که مسجد خود را پایگاه تبلیغات اسلامی قرار دهد، که این کار در آن روز زاهدان مسأله مهمی محسوب می‌شد. لکن در رابطه با بلوچستان هر کاری که داشتیم، حتی قبل از انقلاب که برای سیل زدگان یک گروه امداد تشکیل دادیم، در تمام این کارهایی که من درجریان بودم، شهید کریمپور یکی از عناصر فعال و تعیین کننده و بسیار مؤثر بود و  چهره او نشانگر حاکمیت خط امام و جریان انقلابی اصیل در بلوچستان و زاهدان بود.»

«تمام وقت»، در خدمت «انقلاب»

و باز هم توصیف او را از رهبر بشنویم: «باید بگویم که تمام وقت او بعد از انقلاب، صرف خدمت می‌شد. شاید نتوانستم فهرستی از خدمات این شهید را ارائه بدهم و آن هم به خاطر این است که ایشان در شهرستان زندگی می‌کرد و مسائل جزئی و ریزی که در آنجاها جریان دارد، ممکن است ما به‌صورت ریز و دقیق از آن مطلع نباشیم. خود او هم اهل تظاهر نبود که بیاید و بگوید.

زندگی‌اش بسیار ساده و فقیرانه می‌گذشت و با قناعت زندگی کرده و تمام وقتش را صرف انقلاب می‌کرد. حقیقتاً دشوار خواهد بود که انسان، همین قدر می‌دانم که بعد از انقلاب، نه پست و مقامی ،نه فرماندهی و نه مسائل مالی و پولی هیچ کدام اورا به خودش جذب نکرد، خدمات یک چنین فردی راکه تمام عمرش به خدمت می‌گذرد، یک به یک بیان کند؛ لکن در رابطه با بلوچستان هر کاری که داشتیم.

حتی قبل از انقلاب که برای سیل زدگان یک گروه امداد تشکیل دادیم، در تمام این کارهایی که من درجریان بودم، شهید کریمپور یکی از عناصر فعال و تعیین کننده و بسیار مؤثر بود. این عمر کوتاه و پربرکت و سر تا پا مبارزه این جوان مؤمن انقلابی و شجاع را باز هم اشباع نمی‌کرد و به همین جهت بود که با داشتن فرزند به جبهه رفت و به شهادت رسید.»

شهید کریمپور کسی است که نخستین راهپیمایی انقلاب را در زاهدان شکل داد. با آغاز انقلاب اسلامی، نقش بیشتری را در صحنه سیاسی استان ایفا کرد و با توجه به شناخت قبلی رهبران و بزرگان انقلاب توانست علاوه بر مسئولیتهایی که به او محول شده بود، به عنوان یک بازوی مشورتی قابل اعتماد برای آنان باشد و با ارائه تحلیل های صحیح و واقع بینانه به اصلاح روند امور کمک کند.

قرآن، مناجات، کتاب

از خواهر شهید بشنویم: «صدای گرم نماز صبح حسین آقا که در اتاق می پیچید، روح مرا از زمین به اوج آسمان ها می برد. و برای دقایقی ارتباطم را با این دنیای خاکی قطع می‌کرد. تلاوت قرآن و بعد هم زیارت عاشورا... این نجواهای هر روزی چه صفا وخلوصی داشت و چه قدر آرام‌بخش بود.

حسین آقا هم برادر بزرگترم بود و هم الگو و راهنما و مراد من در زندگی. هنگامی که در کنارش بودم، علاوه بر احساس زیبایی که به عنوان یک خواهر نسبت به برادر بزرگترم داشتم، چیزی را در او می‌دیدم که به من چگونه زیستن را می‌آموخت. همه کارها و رفتارهایش برایم جالب و آموزنده بود.

آن‌قدر همه چیز را به جا، دقیق و منظم انجام می‌داد که به ندرت می‌شد ایرادی به آنها گرفت. نظم و دقت او چه در محیط خانه و چه در محیط کار، تحسین همه را بر می‌انگیخت. اما این ویژگی هرگز فضای خشک و بی روحی را بر محیط تحمیل نمی‌کرد.

هر روز پس از نماز صبح، ساعتی را به مطالعه کتاب و روزنامه اختصاص می‌داد و چون در کنار تمام کارها و گرفتاری هایش دانشجو هم بود، صبح اول وقت را تا بیدار شدن بچه‌ها بهترین فرصت برای مطالعه می‌دانست و معتقد بود که قدرت فراگیری ذهن در این ساعت‌ها بسیار بالاست. ایمان او به خدا، اعتقاد راسخش به فعالیت انقلابی و پشتکارش در انجام کارها، از او شخصیتی ساخته بود که تبلور این کلام مولایش حسین (ع) بود که فرمود: زندگی، عقیده و جهاد در راه عقیده است.»

با پیکری سوخته و متلاشی؛ به افق «دیدار»...

در آخرین نوبت اعزام در سال ۱۳۶۵ به جبهه جنوب و شلمچه، سرانجام در تاریخ ۱۵ اسفند ماه ۶۵ به آرزوی خود رسید و شاهد شهادت را در آغوش کشید. در جریان مرحله سوم عملیات غرورآفرین کربلای ۵ در هنگام پیشروی به مواضع دشمن بعثی در اثر اصابت خمپاره و سوختن و متلاشی شدن پیکرش در ۱۹ اسفند ۱۳۶۵ و در منطقه عملیاتی شلمچه به فیض عظمای شهادت نائل آمد و روح پاکش به ملکوت اعلی پرکشید.

پیکر پاک شهید پس از انتقال به شهرستان زاهدان در مراسم باشکوهی تشییع و در گلزار شهدا به خاک سپرده شد. بهتر است باز هم از زبان رهبرمان بشنویم در وصف سرداری که ستون انقلاب در شرقی‌ترین استان ایران بود و «بهشتی سیستان و بلوچستان» لقب گرفت:

«این شهید عزیز از جمله مصادیق کامل آن مطلبی است که من یک وقتی گفته بودم: که شهادت مزدی و پاداشی است که خدای متعال برای جهاد افراد با اخلاص می‌دهد و خداوند متعال این زندگی منور و روشن و سرتا پا اخلاص و شور و هیجان انقلابی را باید با یک چنین پایان مبارکی، یک فرجام پرافتخاری یعنی شهادت ختم می‌برد و لطف الهی شامل حال ایشان شد و به شهادت رسید»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha