به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، اول اسفند ۱۳۶۴، هواپیمای فوکر اف- ۲۷ فرندشیپ نیروی هوایی که چهل خدمتگذار صدیق و مخلص انقلاب و امام و در راس آنان شهید فضلالله محلاتی را برای بازدید از مناطق جنگی به جبهه فاو میبرد، محمل معراج مسافرانی آسمانی شد که لحظه لحظه حیاتشان، تجلی و ترجمان عشق و دلدادگی به اسلام و مردم بود.
حتی نحوه شهادتشان هم شگفت بود و شورآفرین: جنگندههای بعثی پیغام دادند که جنگندههای شکاری عراق، ابتدا به خلبان هواپیما سرهنگ درویش، پیشنهاد داده بودند که در صورت فرود در خاک عراق، به او و سایر خدمه، پناهندگی سیاسی در هر یک از کشورهای آزاد جهان را خواهند داد، اما این افسر شجاع، اتخاذ تصمیم نهایی را به آیتالله محلاتی واگذار کرد و نماینده و شاگرد حقیقی مکتب امام، همان امام که گفته بود: «مکتبی که شهادت دارد، اسارت ندارد»، شهادت را به اسارت در دست دشمنان بعثی ترجیح داد.
رفتنش آینهی آمدنش بود...
هستی طوفانی و بیقرار «فضلالله مهدیزاده محلاتی» از همان دم آغاز شد که با «حاج آقا روحالله خمینی» که برای استراحتی در فصل تابستان و فرار از گرمای قم، هرسال به محلات میآمد، آشنا شد.
با پدر صحبت کرد تا برای تحصیلات حوزوی به قم برود. با سیدمجتبی نواب صفوی و گروه فداییان اسلام آشنا شد و همکاری با آنان را شروع کرد. نخستین پرونده سیاسی محلاتی در سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) در سال ۱۳۲۹ در جریان مخالفت با دفن جسد رضاشاه پهلوی در کنار حرم فاطمه معصومه (س) ثبت شده است.
با اوجگرفتن فعالیتهای فداییان اسلام و مخالفت آیتالله العظمی بروجردی با شیوه مبارزاتی آنان، عرصه برای محلاتی جوان که جزو این گروه بود، سخت شد؛ ولی دو استاد او سلطانی طباطبایی و حائری یزدی، دربارهٔ جایگاه علمی و شأن طلبگی او نزد زعیم حوزه، سخن گفتند و ایشان از محلاتی جوان دلجویی کرد.
به دلیل ارتباط با فداییان اسلام، محلاتی با سیدابوالقاسم کاشانی نیز آشنا شد و در نهضت ملی نفت همکاری نزدیکی با وی داشت. وی در هفدهمین دوره انتخابات مجلس شورای ملی در سال ۱۳۳۰ از سوی کاشانی به تبریز رفت و برای جلوگیری از نفوذ سلطنتطلبان به مجلس، سخنرانیهای متعددی کرد. در پی کسب موفقیتِ او در این زمینه، مخالفان به او حمله و او را بهشدت مجروح کردند. او در چهاردم دی ۱۳۳۱ که میان طرفداران حزب توده و طلاب قم نزاعی درگرفت، از سوی آیتالله بروجردی مأمور بررسی میزان تلفات جانی این واقعه شد و به سفارش ایشان خبرنگار مجله ترقی را برای مصاحبه نزد امامخمینی برد.
در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند...
سابقه آشنایی شهید محلاتی با امامخمینی (ره) به روزهای حضور ایشان در محلات و آشنایی با فرزند ایشان مرحوم سیدمصطفی بازمیگشت که با او همسن و سپس یار همیشگی او بود. علاوه بر آن، ارتباط و آشنایی سیدجلالالدین شهیدی با امامخمینی (ره) سبب شده بود که محلاتی با منش والا و عظمت ایشان از زبان پدر همسرش نیز آشنایی یابد. عامل مهم دیگر در این مجذوبیت و ارادت خاص و خالصانه به امام (ره)، حلقه درسهای اخلاق ایشان بود که در روزهای حضور ایشان در محلات، در مسجد جامع این شهر برگزار میشد و محلاتی در آن درسها شرکت میکرد.
این پیوند در درسهای اخلاق امام در قم نیز ادامه یافت و بیش از هر چیز او را مجذوب جذبههای معنوی استاد خود کرد. محلاتی که در آن سالها ارتباط نزدیکی با امامخمینی داشت، نسخه دستنویس بسیاری از تألیفات ایشان را در حوزه اخلاق، عرفان و دیگر مباحث معرفتی از خود ایشان میگرفت و مطالعه میکرد. آشنایی او با بینش سیاسی ایشان نیز بهواسطه حضور در درسهای خارج فقه ایشان در قم، در خلال بحث اجتهاد و تقلید بود.
با آغاز نهضت امامخمینی (ره) در سال ۱۳۴۱ محلاتی به ایشان پیوست و با توجه به سکونت در تهران، در جریان مبارزه علیه لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی رابط میان امامخمینی و علمای تهران بود و مسئولیت انتقال اعلامیههای ایشان به تهران و چاپ و پخش آنها را بر عهده داشت و به همین دلیل در ششم بهمن ۱۳۴۱ بازداشت و به زندان قزلقلعه منتقل شد.
پس از آن در خرداد ۱۳۴۲ به همراه استاد شهید سیدمرتضی مطهری ضمن سخنرانی در دهه اول محرم در خیابان پیروزی تهران، به نقد و تشریح اعمال ضد دینی رژیم پهلوی میپرداخت. او پس از اطلاع از بازداشت مطهری، در پانزده خرداد ۱۳۴۲ توانست بگریزد و پنهان شود؛ اما مأموران رژیم او را تعقیب میکردند.
محلاتی پس از تبعید امام در سیزدهم آبان ۱۳۴۳ بیدرنگ دست بهکار شد و به همراه دیگر مبارزان، زمینه تعطیلی بازار تهران را فراهم کرد و در ادامه با سخنرانیهای افشاگرانه و کوبنده دربارهٔ تبعید ایشان، این عمل را محکوم کرد که منجر به بازداشت وی در ۲۸ آبان این سال شد و پس از شانزده روز آزاد شد. بار دیگر در دیماه همان سال بهدلیل اعتراض به اسرافهای دربار پهلوی و اشاره به فتوای امامخمینی برای کمک به فقرا، به دست مأموران کلانتری ۱۴ تهران بازداشت و به شش ماه حبس محکوم شد.
محلاتی در سالهای ۱۳۴۸ تا ۱۳۴۹ با شهید مطهری در گردآوری کمکهای مالی مردم به فلسطینیان همکاری میکرد و این کمکها را در مکه به نماینده آنان تحویل میداد. وی به همراه گروهی از روحانیان جلسات هفتگی تشکیل میداد که بیشتر اعضای آن روحانیان مبارز تحت تعقیب ساواک بودند. در این جلسات برای مبارزه با رژیم پهلوی و تهیه و انتشار اعلامیه برنامهریزی میشد.
در جریان برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ساله رژیم پهلوی و مخالفت عناصر انقلابی، در ۱۳۵۰ مأموران امنیتی به خانه محلاتی هجوم بردند و او را بازداشت کردند و تعدادی کتاب و اسناد وی را بردند. بهدلیل فعالیتهای انقلابی و تشکیل جلسات با فعالان انقلابی، بار دیگر در خرداد ۵۱ به دست ساواک بازداشت و به یک ماه حبس محکوم شد اما پس از آزادی نیز به فعالیتهای انقلابی خود ادامه داد و پس از سخنرانی علیه رژیم پهلوی بار دیگر در ۲۶دی همان سال مجددا بازداشت شد. با وجود آنکه نامش در فهرست واعظان منعشده از سخنرانی قرار داشت، همچنان در مسجدهای مختلف تهران به منبر میرفت و مردم را برای شرکت در مبارزه تشویق میکرد؛ بر این اساس کمیته مشترک ضد خرابکاری رژیم پهلوی، او را در هفتم خرداد ۱۳۵۷ بازداشت کرد.
این صدای انقلاب راستین مردم ایران است...
مردمی که عصر ۲۲ بهمن ۵۷ با تسخیر رادیو تلویزیون بهعنوان آخرین پایگاه حکومت ستمشاهی، اولین صدا در اعلام پیروزی انقلاب را شنیدند، نمیدانستند این صدا، صدای کسی است که همه زندگی اش آینه مبارزه و رنج و زندان و شخصیتش جلوه عشقی بی دریغ و بیکران به امام این انقلاب بود.
عصر روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ محلاتی همراه با چهار تن مسلح، برای تصرف رادیو و تلویزیون اقدام کرد اما بهدلیل تیراندازی در خیابانها و کوچهها راه نفوذ به رادیو مشکل بود؛ بنابراین با همکاری تنها شخصِ حاضر در ایستگاه رادیوییِ بیسیم تهران واقع در مجاورت پل سیدخندان، به شبکه رادیویی کشور نفوذ کرد و از رادیو سراسری ایران در ساعت شش و پانزده دقیقه بعد از ظهر اعلام کرد: «بسم الله الرحمن الرحیم؛ این صدای انقلاب اسلامی ایران است».
این اقدام یکی از زمینههای عمده تقویت روحیه مردم در پیروزی قطعی انقلاب اسلامی بود. به گفته زهرا مصطفوی، امامخمینی (ره) پس از شنیدن صدای محلاتی با سرعت از جای خود برخاست و خوشحالی کرد و گفتند که کار رژیم ستمشاهی تمام شد...
مجاهد، صالح، امتحان داده
اینها تعابیر مراد و مرشد است در وصف مرید، هنگامی که در حکمی او را به نمایندگی خود در مهمترین و مردمیترین نهاد برخاسته از متن انقلاب یعنی سپاه پاسداران منصوب و معرفی کرد. امامخمینی (ره) به محلاتی علاقه زیادی داشت و از وی با عنوان «حاجشیخ» نام میبرد؛ به گونهای که در جلسهای در غیاب محلاتی، ایشان توجه داشت بدون حضور وی تصمیمگیری آغاز نشود.
محلاتی بیش از همه جذب وجه اخلاقی و عرفانی امامخمینی (ره) شده بود. او امام را انسانی معنوی، معتدل و منظم و بسیار مقید در مسائل دینی میدانست. وی نظم و پشتکار عالی امامخمینی را در کنار تهجد ایشان یکی از مهمترین عاملهای موفقیت ایشان میدانست. نیز ابهت، اقتدار و جذبه خاص امامخمینی (ره) را مثالزدنی شمردهاست. عشق و ارادت و اعتمادِ محلاتی به دیدگاههای امامخمینی به گونهای بود که اوامر او را امر خدا و رسولش میدانست و مانند یک امر تعبدی، اجرای آن را برای خود لازم میدانست.
شهید شد تا اسیر نشود
و سرانجام، ایستگاه آخر، سکوی پرواز بود و:
«لحظه ی آغاز من رویید در پرواز من - تا زدی از بی نهایت، مرغ جانم را صفیر»...
اما ماجرای پرواز این چهل مرغ عاشق به پیشتازی آن سیمرغ عشق در افق شهادت، ماجرایی است که در خود، معجزه درسهای استاد اخلاق آن روزها را که اینک جان جهان این مردم شده بود، باز میتابد. معجزه منطق شهادت...
هواپیمای حامل آیتالله شهید محلاتی نماینده امام(ره) در سپاه و هیأت همراه که همگی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، قضات عالی رتبه دادسرای نظامی و شخصیتهایی چون شهید شاهچراغی سرپرست روزنامه کیهان بودند، به خلبانی سرهنگ درویش، بعداز پشت سر گذاشتن شهرستان ایذه، در نزدیکی اهواز در حال پرواز بودند که دو فروند میگ عراقی، مجهز به موشکهای مدرن هوا به هوا، روی فرکانس فرند شیب میروند و با لهجه انگلیسی ـ عربی خود، به خلبان هواپیما اخطار میدهند که بیدردسر به همراه آنان به سوی عراق بروند. (این اطلاعات گویا از طریق درویشی به برج مراقبت منتقل شده است.)
درویش خلبان شجاع و وطن پرست ایرانی، بدون توجه به اخطار دشمن، هم چنان به راه خود ادامه میدهد. عراقیها این بار از راه دیگری وارد میشوند و خطاب به او میگویند: «شما و سایر خدمه پرواز در امان هستید. ما پناهندگی شما به هر کشور آزادی در دنیا را تضمین میکنیم، تکرار میکنیم: ما با شما هیچ کاری نداریم، هدف ما مسافران شماست.»
دراینجا درویش متوجه میشود که عوامل خود فروخته داخلی یا همان ستون پنجم، دقیقاً آمار و اسامی سرنشینان را به دشمن اطلاع دادهاند. آخر، ایشان تا آن لحظه، داشته دشمن را متقاعد میکرده که این هواپیما، مسافربری و غیر نظامی است و واقعاً هم آن هواپیما غیرنظامی بود و این مسأله از روی رنگ هواپیما نیز مشخص بود، چون در آن ایام، تعدادی از هواپیما، صرفاً برای مقاصد غیرنظامی و شخصی پیشبینی شده بود؛ مانند هواپیمایی ساها که همه نوع هواپیما دارد. علاوه بر آن، فرند شیب کلاً هواپیما مسافربری است و هیچ نقشی نمیتوانست ـ و نمیتواند ـ در نبردهای هوایی داشته باشد، ولی همان طور که گفته شد، دشمن از طریق وطن فروشها متوجه شده بود که مسافران آن هواپیما آدمهای معمولی نیستند.
درویش، بعد از آگاهی از نیت پلید دشمن، مراتب را با حضرت آیتالله محلاتی در میان می گذارد و تصمیم نهایی را به ایشان واگذار میکند. طبق مقررات، هر مقام عالی رتبهای که سوار هواپیما شود، بدون در نظر گرفتن مقامش در داخل هواپیما، تصمیم گیرنده همان فرمانده هواپیماست اما مشورت درویش و واگذار کردن تصمیم نهایی به آیتالله شهید محلاتی، حاکی از احترامی است که این خلبان به نظر نماینده امام در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گذاشته است.
دوم اینکه درویش به هنر خلبانی خود واقف بوده است که حتی در صورت شلیک موشک از سوی دشمن، قادر به کنترل هواپیما خواهد بود. سرانجام شهید محلاتی در پاسخ میگوید: «ما شهادت را به تسلیم شدن مقابل دشمن بعثی ترجیح میدهیم» و خلبان شجاع، همان کاری را میکند که باید میکرد...
هواپیما، بدون توجه به اخطارهای مکرر دشمن به راه خود ادامه میدهد. صدای تلاوت قرآن مجید، یک صدا از داخل هواپیما به گوش میرسد. در این هنگام، دشمن زبون اولین موشک را شلیک میکند. به گفته شاهدان عینی که از پایین شاهد ماجرا بودهاند، با اولین شلیک، بال چپ هواپیما کنده میشود. خلبان، با مهارت تلاش میکند هواپیما را در جایی مسطح فرود آورد. جنگنده عراقی، با مشاهده شجاعت و مهارت خلبان ایرانی، مجبور میشود دومین موشک خود را هم به سوی هواپیمای آسیب دیده شلیک کند. با برخورد موشک، هواپیما چند تکه شده و مسافران از آن ارتفاع به سوی زمین روانه میشوند و در حقیقت، به آسمان پر میکشند...
محلاتی به روایت امام(ره)
بهتر است بجای هر سخن دیگر، پیام شورآفرین امام را با آن لحن حماسی و معنوی و عرفانی در رثای این شاگرد و سرباز دلباخته و مخلص مکتب امام بشنویم. همان امام که محلاتی در آیین تربیت و طریقتش شهید محلاتی شد:
بسم الله الرحمن الرحیم
انا للَّه و انا الیه راجعون
جنایتکاران عفلقی که در جنگ جبههها و بویژه جبهه «فاو» خود را عاجز میبینند و سراسیمه به هر دری میزنند و برای نجات خود به هر حشیشی متوسل میشوند، به جنایت مفتضحانه دیگری دست زدند که آبروی نداشته آنان را در مجامع جهان آزاد بر باد داد و آن فاجعه هوایی اخیر بود که جمع کثیری از هموطنان عزیز ما را به شهادت رساندند.
اسلام عزیز و بهویژه جهان تشیع در طول تاریخ، از صدر اسلام تاکنون، سوابق درخشانی در میدانهای خون و شمشیر داشته و به حکم قرآن کریم و سنت رسول الله- صلی الله علیه و آله و سلم- و سیره ائمه معصومین- علیهم صلوات الله- برای اهداف مقدسه اسلامی و قطع فساد با شمشیر و خون دست به گریبان بوده و فداکاریهای عظیم در این راه مقدس کرده است. و ملت بزرگ ایران به پیروی از اولیای عظیمالشان اسلام، این دفاع مقدس را آغاز کرده و در انجام آن و رسیدن به هدفهای اعلای قرآنی جان و مال را داوطلبانه فدا کرده و آنچه وظیفه الهی بوده به طور شایسته انجام داده است و بحمدالله تعالی قدمهای بزرگی در راه شناساندن اسلام الهی و محمدی- صلی الله علیه و آله و سلم- برداشته است. گرچه وجودهای عزیز و ارزشمندی را از دست داده است، لکن ارزشهای بالاتر و والاتری بهدست آورده و آن رضای خداوند متعال است و چه چیز میتواند از آن بالاتر باشد.
ملتی که برای رضای حق تعالی انقلاب کرد و برای ارزشهای معنوی و انسانی بپاخاسته است، چه باک دارد از شهادت عزیزان و آسیب دیدن نور چشمانش و تحمل سختیها و مَکارِه، که جنت لقاء الله که فوق تصور عارفان است، مَحفُوف به مکاره است. چه میگویم! این جنت اولیا، مکاره را در کام ملت ما شیرینتر از عسل کرده. مگر ما و شما هر روز شاهد این کاروانهای کربلا نیستیم که با شور و شوق و عشق و عطش به پیشباز شهادت میروند. مگر شما هر روز شاهد میدانهای با عظمت قتال با متجاوزین نیستید که به مرگ لبخند میزنند و معجزه میآفرینند.
راستی این چه تحولی است که بر سراسر این کشور صاحب الزمان- روحی فداه- نور افشانی میکند و چه آتشفشانی است که منحرفان و کجاندیشان و بدخواهان را در خود فرو برده و ذوب میکند؟ این، جز اراده خدا و جلوه اوست که خفاشان از آن میگریزند و اولیای خدا و عارفان به آن دل بستهاند؟ من با این قلم شکسته و این چشم بسته در حق این ملت و این عزمش و این سلحشوران و این رزمش چه میتوانم بگویم؟!
پس بهتر آن است که قلم بشکنم و دم فرو بندم و اجر و مزد رزمندگان و وابستگان به آنان و آسیب دیدگان و دلبستگان آنان را از خدای بزرگ بخواهم. امید آن است که وَلیّ نِعَم، این میهمانان را که به سوی او میروند از محضر خود کامیاب فرماید و به این رزمندگان غرورآفرین قدرت بیشتر و قوّت والاتر عنایت نماید و به همه ملت عزیز بهویژه آنان که در این جهاد فی سبیل الله فعالیت و دخالت داشتهاند، عزت و عظمت مرحمت کند و این عزیزانی [را] که در این جنایت هوایی به سوی او پرواز کردهاند، اجازه ورود به محفل خاص خود دهد.
و حجت الاسلام حاج شیخ فضل الله محلاتی شهید عزیز را که من و شما او را میشناسیم که عمر خود را در راه انقلاب صرف کرد و باید گفت یکی از چهرههای درخشان انقلاب بود و در این راه که راه خداوند است تحمل سختیها نمود و رنجها کشید و با قامت استوار ایستادگی کرد، اجازه ورود در محضر شهدای صدر اسلام مرحمت نماید.
و به بازماندگان محترم تمامی شهدا صبر و اجر مرحمت فرماید و به روحانیون عزیز و قضات محترم و وکلای ارجمند و محافظین عزیز و خدمه محترم هواپیما و سایرین که در این جنایت عظیم عفلقیان و با جاسوسی منافقین ملحد به شهادت رسیدهاند، جزا و اجر فوق تصور ما عنایت فرماید. و به رزمندگان در جبههها و بسیجیان، این راهیان کربلا پیروزی نهایی عنایت فرماید و قلب حضرت- بقیه الله ارواحنا فداه- را از همه ما راضی فرماید و به دعای آن بزرگوار، به همه ما استقامت مرحمت کند.
و السلام علیکم و رحمه الله.
روح الله الموسوی الخمینی
یادش چون جاری خون شهیدان، جاودان و نامش چراغ محفل عاشقان باد.
نظر شما